یادداشت طه

طه

طه

1401/10/11

پرتونامه سلیمانشاهی و بستان القلوب (دو رساله آموزشی)
        حدود سه سال پیش بود که  پرتونامه سلیمان‌شاهی را محضر استادی می‌خواندم.
در یکی از جلسات قسمتی از رساله بستان القلوب را خواندند که برایم بسیار شیرین و تأمل برانگیز بود:
«من [شهاب الدین سهروردی] در ولایت یمن بودم، جایی که صنعا گویند. پیری را دیدم سخت نورانی، سر و پای برهنه می‌دوید. چون مرا بدید، بخندید و گفت: «امشب خوابی عَجَب دیدم، چنان‌که شرحِ آن نمی‌توانم کرد و در آن میان شخصی دیدم که هرگز به حُسنِ او ندیده‌ام و نشنیده؛ چون در او نگاه کردم، از غایت جمال او مدهوش شدم؛ فریاد از نهادِ من برآمد؛ گفتم: نباید که ناگاه برود و من در حسرتِ او بمانم. بجستم و هر دو گوش او محکم بگرفتم، و در او آویختم. و چون بیدار شدم، هر دو گوشِ خود را در دست خود دیدم. پس از گفتم: آه من هذا، هذا حجابی» و اشارت به بدن خود می‌کرد و می‌گریست.» (شیخ اشراق، کتابِ حاضر، ص۱۶۱)

این دو رساله شیخ اشراق بسیار خواندنی و موجز هستند، برای آشنایی ابتدایی با فلسفه اسلامی و عرفان شیخ اشراقی بکار می‌آیند.
      
2

14

(0/1000)

نظرات

شیرین بود
1

0

طه

طه

1401/10/13

🙏🌹 

0