یادداشت سارا خانوم

سارا خانوم

سارا خانوم

6 روز پیش

یادداشت من
        یادداشت من بر این کتاب به دوقسمت تقسیم میشه

قسمت اول(چیز هایی که یاد گرفتم)
من هیچ وقت چیزی درباره کشتی رافائل نشنیده بودم و فکر می کنم به دو دلیل است یا کم کاری خودم در مطالعه یا اینکه چون این کشتی سر انجامش مثل انسان ها مرگ و بعد از چندین سال فراموشی بود دیگر کسی در نوشته هایش به آن اشاره نکرده. اما با خواندن این کتاب انگار که دریچه ای نو به روی چشم هایم باز شد و من درباره این کشتی فهمیدم و مثل شخصیت های داستان مشتاق دیدن درون آن بودم.
مسئله دیگر اینکه یاد گرفتم چقدر همدلی و همراهی خوب است اینکه انسان پشتش به دوستانش گرم باشد و حرف هایش را بزند نه فقط برای اینکه خالی شود بلکه بخاطر اینکه می داند آنها برای مشکلاتت یک کاری میکنند.
و من از اوضاع جنگ در بوشهر فهمیدم  از کارکنان اخراج شده رافائل .
قسمت دوم ( چیز هایی که به دلم نشست)
در واقع من قبل از این کتاب از آقای مرزوقی کتاب مشترک مورد نظر را خوانده بودم و وقتی دیدم شخصیت چقدر قابل لمس است و چقدر غرق در داستان می شوی (آن کتاب یکی از مورد علاقه های من است) اینبار که به کانون پرورش فکری رفتم تصمیم گرفتم کتاب های دیگر این نویسنده را هم بیاورم و بخوانم. و این شد که این کتاب را در دست گرفتم و خواندم  و به چیزی که خواستم رسیدم اینکه آقای مرزوقی واقعا در شخصیت پردازی بی نظیر است. من از بین همه شخصیت ها رضا را خیلی دوست داشتم بخاطر چند چیز:
۱-بخاطر جربزه و نترس بودنش و دل به دریا زدنش
۲-بخاطر دست و پا چلفتی نبودن و کاربلد بودنش
۳-بخاطر طرز حرف زدن و حال و هوایش(این را خیلی دوست داشتم)
شخصیت ها در این داستان با لحجه حرف می زنند از اصطلاحات جنوبی استفاده میکنند که البته من به بخاطر خوزستانی بودم با آنها آشنا بودم اما برای کسی که با آنها آشنا نبود هم در میان گفت و گو ها جواب پیدا می شد.
و در آخر چقدر دلم می خواست یکی از آنها بودم و دلخوشیم به دریا زدن بود.
      
340

26

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.