یادداشت سامان

سامان

سامان

1403/9/30

عقرب کشی
        اول اینکه تمام شدن این کتاب مصادف شد با تولد جناب مندنی پور.مبارک باشه تولدشون.
تلفیق هنرمندانه یک داستان عشقی و جنگی با تم ضد جنگ رمان عقرب کشی رو تشکیل میده.قصه از این قراره که امیر در جنگ ایران و عراق شرکت میکنه و یک دست خودش رو از دست میده.پنج سال در تیمارستانی میمونه و بالاخره مادر وخواهرش اون رو پیدا میکنند و به خونه برمیگردونن.پس از بازگشت به خانه با یادآوری خاطراتش دنبال عشقش میگرده.عشقی که مشخص نیست در ابتدا آیا وجود داشته یا ساخته و پرداخته ذهن امیره.ادامه داستان برای یافتن همین مساله دنبال میشه.
چند نکته برجسته در این رمان به نظرم اومد که اونا رو مینویسم:
1-ضدیت با جنگ:به وضوح و با صراحت زیاد،شهریار مندنی پور داستانی ضد جنگی و در تقبیح جنگ این پدیده زشت نوشته
2-نوع روایت:راوی قصه ما فرشته های روی شونه چپ و راست هستند.خیلی این نوع روایت رو دوست داشتم و برام جالب بود.
3-زمان:داستان روایت غیرخطی داشت و از زمان حال به گذشته مدام در حال حرکت بود.گذشته هم شامل دو زمان بود.یکی زمان جنگ و خاطرات امیر از جبهه و دیگری خاطرات زندگی شخصی امیر که زمانش مصادف بود با ایام انقلاب سال پنجاه و هفت
4-جنگ و عوارض بعد از جنگ:تو رمانهای با محوریت جنگ معمولا ما یک بعد قضیه رو میخونیم.یعنی یا داستانی حول جبهه و سختیهای حین جنگ میگذره و یا داستان به عوارض بعد از خاتمه جنگ میپردازه.اما این کتاب هر دو رو شامل میشه و از این جهت باز هم برام بسیار جالب بود.هر دوی این روایات با تلخی زیادی گفته میشه.
5-روابط جنسی:با بیان روابط جنسی و توصیفاتش در داستان مشکلی ندارم.باعث میشه داستان باورپذیرتر و طبیعیتر بشه اما به نظرم دز این قضیه در کتاب بالا بود و میشد از حجم و بیان جزئیات اون کاسته بشه.احساس کردم گاهی مندنی پور داره فریاد میزنه: آآآی مردم،آآآی اداره ارشاد، آآآی حکومت، بدون سانسور نوشتن و چاپ شدن این شکلیه
6-رابطه خواهر برادی:یکی از زیباترین روابط خواهر برادری که در کل عمرم درکتابها خوندم بدون شک همین کتاب بود.رابطه امیر و ریحانه یک رابطه باورپذیر شیرین همه چی تموم بود.ریحانه به وضوح عاشق امیر بود و از هر کاری برای برادرش دریغ نمیکرد.ولو اینکه بارها و بارها بهش بگه:کاش تو همون جبهه میمردی و برنمیگشتی.کیه که ندونه رابطه خواهر-برادی با همین دعواهای زود فراموش شده و همین فحش و نفریناش قشنگه :)
7-یه سری لغات و عبارات بود که دهه شصت خورشیدی کاربردی نداشت.مثل  در و داف..یا آقازاده...اینا کلماتی است که بیشتر همین دهه نود استفاده شدن و میشن.
8-آقای مندنی پور سالهاست دور از وطن زندگی می‌کنه.طبیعتا سختیهایی که متحمل شدند برای من غیرقابل درکه ولی اگر اثر با عصبانیت کمتری نوشته میشد به نظرم خروجی کار بهتر میبود.با این وجود هم عصبانیت بالای نویسنده و هم توصیفات زیاد روابط جنسی و استفاده نا به جا از برخی کلمات که بهش اشاره کردم باعث نمیشه من از پنج نمره کمتری بدم.نقاط قوت این داستان کاملا می‌چربه به این نقاطی که به زعم من منفی است و مشتاق شدم به خواندن آثار دیگر ایشون ادامه بدم.
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.