یادداشت سامان

سامان

سامان

1404/5/17

        تجربه جالبی بود. اولین اثری بود که از هاردی می‌خوندم. اون بعد مرموز بودن ماجرا واسم نسبت به سایر ابعاد مثل ترسناک بودن، ملموس‌تر بود. ورود یک عروس جوان و زیبا دست خوش اتفاقات عجیبی میشه برای خود اون عروس.حالا تازه عروس قصه، با مشکلی که در دستش پدید اومده باید دنبال راه حلی بگرده. بعد از ناامید شدن از دکترها اون به سراغ جادوگری میره تا راه حلی برای دستش پیدا کنه و جادوگر توصیه عجیبی به او می‌کنه. او تصمیم به اجرای پیشنهاد جادوگر می‌کنه.در ادامه داستان مشخص میشه که در نهایت چه می‌کنه و دچار چه سرانجامی میشه.

اون اتفاقی که برای دست تازه عروس می‌افته، اون بعد جادویی قصه است و داستان رو از حالت واقع گرایانه ابتدایی خودش خارج می‌کنه.در واقع حسادت . همسر سابق آقای لاج به نوعروس، باعث این مشکل میشه. ورود  نوعروس به داستان خیلی خوب بود.از این جهت که فضاسازی خیلی خوبی انجام داده بود و چند روزی بود حس کنجکاوی و فوضولی اهالی روستا رو برانگیخته بود. من مخاطب کاملا این آمادگی رو داشتم ورود این نوعروس قرار هست اتفاقات جدید و احتمالا عجیبی رو رقم بزنه. در ادامه داستان هم این مرموز بودن و تلاش برای حل مشکلی که نوعروس داشت، به جا بود و مخاطب رو همراه می‌کرد.پایان داستان در واقع نقطه تلاقی جدیدی است بین شخصیت‌های فعال در داستان.نقطه تلاقی که غم نسبتا زیادی داره. با غم داستان مشکلی نداشتم ولی با فرآیندی که در انتها اتفاق افتاد،کمی مشکل داشتم .
      
328

24

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.