یادداشت محمدقائم خانی

        .

ناصرارمنی نمادی است از کسی که در شخصیتش گم شده است و نمی‌داند که حقیقتا «چه» است. بچه‌ها او را ارمنی می‌نامند و این مساله گاهی برای او خوشایند است و گاهی ناخوشایند. چالش شخصیت ناصر، ما را نه تا دم مرگش، که تا بعد از مرگش با او می‌کشاند. تن حاج‌ناصر حتی بعد از مرگ هم از اینکه او را حاج ناصر ارمنی می‌خوانند در گور می‌لرزد. تمثیلاتی از این دست برای الیناسیون انسان، در مجموعه ناصرارمنی باز هم یافت می‌شود: سهراب، جوان آشفته‌مغزی که درب نوشابه زمزم جمع می‌کند. سهراب گرچه فهم و درک درستی ندارد اما او هم دنبال وجه تمایز خودش می‌گردد. اصلا قضیه همین است. انسانی که ماهیت و هدف خود را پیدا نکرده است، مثل سهراب آشفته‌مغز است. سهراب هم می‌خواهد بداند به عنوان «انسان امیرخانی» چه فرقی با دیگران دارد.
      
1

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.