یادداشت
1403/8/29
کتاب در مورد زنیه که بخاطر یک بیماری ناگهانی، توان راه رفتنش رو از دست میده و تنها ارتباطش با دنیای بیرون، پنجره اتاقشه... تا اینکه یکی از دوستهاش، براش یه حلزون از تو باغچه هدیه میاره و تصمیم میگیره نگهش داره و این حلزون، کم کم به تنها همدم روزها و شبهاش بدل میشه. در خلال تماشای حلزون، یاد میگیره که صبر و آرامش موهبت بزرگیه و حلزون با وجود آهسته فعالیت کردنش، هر روز در حال فعالیت و جنب و جوشیه که در حالت عادی، به چشم نمیاد؛ درست مثل خود راوی، که با وجود اینکه تو یک اتاق و روی تخت دراز کشیده، اما در تلاش برای زنده موندن و زندگی کردنه. اگر به حشرات علاقه دارید یا فکر میکنید تو مرحله ای از زندگی هستید که دارید درجا میزنید و انگیزه زندگی ندارید، بخونیدش. صدای غذا خوردن یک حلزون وحشی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.