یادداشت FaMoSa

FaMoSa

FaMoSa

1403/5/27

قصه‌ ننه علی
        #مرور_نویسی

در مورد کتاب قصه ننه علی، قبل از هر چیز باید در مورد اسم کتاب بگم که خودم به اشتباه فکر میکردم منظور از ننه علی همان مادر شهیدی هستند که ۲۰ سال روی مزار فرزند شهیدشون زندگی کردند و همانجا هم به خاک سپرده شدند نام آن شهید قربانعلی رخشانی مهماندوست است. در حالی که این کتاب در مورد زندگینامه‌ی مادر شهیدان امیر و علی شاه آبادی با اسم زهرا همایونی است که زائرهای مزار این شهیدان، ایشون رو ننه علی صدا میزنند. فلذا این ننه علی و آن ننه علی با هم فرق میکنند. قصه ننه علی به جز ابتداش که از زبان خود نویسنده است باقی کتاب از زبان مادر شهید یعنی زهرا همایونی روایت میشود.
قصه زندگی به غایت سخت و پرفراز و نشیب ننه علی از دوران کودکی او شروع میشود.
زندگی که مملو از سختی و فقر و دوری از مادر و کارگری در خانه دیگران است.
سپس ازدواج و زندگی با مردی روایت می‌شود که به علت عقده های محبت ندیدن  دست بزن دارد و یاد نگرفته است محبت کند! جلوتر به این مهم بیشتر پرداخته می‌شود.
یکی از ویژگی‌های بارز شخصیت اصلی کتاب اینستکه با وجود فقر و نیاز شدید باز هم بخشنده و دست و دل باز است!
در ادامه آشنایی با امام خمینی و ظلم ستیزی و شرکت در راهپیماییهای علیه شاه بیان می‌شود.
آنجا که سختی‌های مشارکت خودش و فرزندانش در انقلاب بیان می‌شود که با وجود مخالفتها و برخوردهای شوهر، برادر و دایی‌هایش باز هم با عزم راسخ به راه حق ادامه می‌دهد.
بریده‌ای از کتاب:«امیر بالای کامیون می ایستاد و پرچم سفید لااله الاالله رو تکون میداد. آهنگ زیبای شعارش هنوز تو گوشمه که میگفت تا پرچم لااله الاالله و محمد رسول الله طنین نیفکند بر سر عالم مبارزه هست
و تا مبارزه هست ما هستیم 
درخت اسلام نیاز به آبیاری دارد و این مهم جز با خون جوانان ما تحقق پیدا نمیکند 
بشتابید که کاروان سیدالشهداء به راه افتاده
جاماندگان جز آه و حسرت در قیامت چیزی نصیبشان نخواهد شد.»
بین همه کتابهایی که در مورد زندگی شهدا به روایت خانوادشون خونده بودم این کتاب یک تفاوت اساسی داره که اتفاقا همینم هست که جذابترش میکنه اینکه پدر این خانواده شهید اصلا مثل پدر بقیه شهدایی که خونده بودم نیست! و اصلا نه به عنوان پدر خانواده شهید بلکه به عنوان یه پدر معمولی هم الگوی به غایت وحشتناکی هست و به نظرم اصلا این بشر نباید الگوی احدی قرار بگیرد! البته که نور درخشان همیشه در کنار تاریکی مطلق هست اگر بگم اون پدر تاریکی این خانواده بوده پس چطور میشه همین خانواده شهیدهای بزرگی تحویل جامعه داده؟ حتما نوری وجود داشته که بچه های خانواده رو تبدیل کرده به ستاره های درخشانی در آسمان تاریخ تا همه بشریت به کمک اونا بتونند راه‌های آسمان رو پیدا کنند، حدس بزنید نور روشنگر راه این خانواده کی بوده؟ بله درست حدس زدید مادر خانواده، این مادر خانواده است که نور روشنگر و هدایتگری بوده که در قدم اول فرزندانش به خاطر او راه‌های آسمان رو پیدا کردند و جاویدان شدند و در قدم‌ بعد اطرافیان او هستند که از نور وجودش بهره بردند و در قدم سوم و آخر ما هستیم که میتونیم راه درست را به یمن نور وجودی این مادر شهید پیدا کنیم.
ننه علی، نور روشنگر راه زندگی و امید بخش است، چراکه وجودش ثابت می‌کند که اگر خانواده‌ای در تاریکی‌ فقر و بدبختی و... هم باشد فرزندان آن خانواده میتوانند انقدر پیشرفت و رشد کنند که بشوند چراغ راه هدایت کل بشریت.
مادر شهیدی که مدتها به دنبال یوسف گم گشته‌ی گمنامش میسوزد و آب می‌شود.
این کتاب رو حتما حتما پیشنهاد میکنم اول کسانی بخوانند که میدانند برای این انقلاب هیچ کاری نکرده‌اند مثل خودم، تا بیشتر بفهمیم چیزهایی که الان مفت داریم (مثل امنیت)، اصلا مفت بدست نیامده‌اند!
دوم کسانی بخوانند که فکر می‌کنند برای این انقلاب کاری کرده‌اند. خودشون رو مقایسه کنند با این مادر شهید و ببینند چند صد فرسخ با ایشون فاصله دارند.
با گویندگی صفا آقاجانی گوش دادم که خوب، روان و بدون اشتباه بود و انتخاب صدا نیز درست بود به طوری که واقعا حس اینکه از زبان مادر شهید روایت می‌شود را میداد.

بریده‌ای دیگر از کتاب:«به یاد غربت امیرالمومنین هنگام دفن مادر سادات افتادم و بی قرار شدم جگرم داشت پاره میشد که دیدم قبل از اینکه بیل و کلنگ برای بزرگ کردن قبر بیارن پیکر امیر به آرامی پایین رفت.
داخل قبر جا شد! هنوز صدای خش خش نایلونی که به دیواره‌ی قبر کشیده می‌شد و پایین می‌رفت تو گوشمه.
امیر ۱۵ مهرماه سال ۶۱ در منطقه عملیاتی سومار به آرزوش رسید و میون شیون زنها و گریه‌ی مردها به خاک سپرده شد.»


بار الها ما را شهدایی کن و شهید از این دنیا ببر و با شهدا محشور بگردان


      
28

7

(0/1000)

نظرات

مافی

مافی

1403/9/20

این همان ننه علی معروف که نیست

0