یادداشت زهرا دشتی
1402/7/3
با کتاب مهره حیاتی در یک گفتگوی دلچسب آشنا شدم، صحبت در مورد کتاب بود و مصاحبم اسم این کتاب رو برد و گفت خوانشش در اویی که امروز هست خیلی موثر بوده. همین کافی بود تا همون موقع اسم کتاب رو یادداشت کنم و همون شب سفارش دادم که به دستم برسه. از ست گادین فقط گاو بنفش رو خونده بودم و اگرچه برام جالب بود ولی سراغ سایر کتاب هاش نرفته بودم. عنوان اصلی کتاب LINCHPIN هست و مترجم جایگزین آن رو مهره حیاتی انتخاب کرده که انتخاب بدی نیست. زیر عنوان کتاب بسیار جذابه «آیا غیر قابل جایگزین هستید؟» اعتراف می کنم من همیشه جایی میان این دو هستم. مثل هر آدم دیگه ای دوست داشتم غیرقابل جایگزین یا به گفته ی کتاب مهره حیاتی باشم و از طرفی وقتی دلم می خواد از جایی برم دوست دارم اونقدر راحت قابل جایگزینی باشم که برای رفتن کاملا آزاد باشم. میل اول البته برنده شد و کتاب رو شروع کردم و با یک تجربه ی شگرف روبرو شدم. این تجربه به حدی جذاب بود که بعد از مدتها تمام روز رو به خوندن کتاب اختصاص دادم و البته روز بعد هم مابقی کتاب رو خوندم و نگذاشتم ذهنم منحرف بشه و از خوانشش لذت بردم. به خیلی از اشتباهاتم که منِ ناراضی امروز رو ساخته پی بردم.کتاب در فصل اول به قوانین دنیای کار جدید می پردازه. این فصل که از نظر حجم هم مفصله به ما می گه که ما برای دنیای کار قدیم پرورش یافتیم و دنیای کار جدید، اگر بخوایم در اون به امنیت و ثبات روانی برسیم با این سیستم کار نمی کنه. در واقع با این سیستم به شما امنیت و ثبات نمی ده. توضیحاتش من رو مجاب کرد. اما این نبود که من رو هیجان زده کرد، چیزی که من رو سر شوق آورد این بود که من هیچ وقت سبک قدیم رو دوست نداشتم و همیشه در اون وضعیت بی قرار بودم و سرکشی می کردم و همیشه برچسب می خوردم و این ناراحتم می کرد. فکر می کردم من دارم اشتباه می کنم و هی خودم رو مجبور می کردم مثل بقیه باشم. یه چرخ دنده ی ارزان قابل جایگزینی! و صد البته هر روزم رو با رنج می گذروندم. گادین در دو فصل بعد ما رو به فکر کردن می کشونه و از ما می خواد به این فکر کنیم که آیا می تونیم غیرقابل جایگزین باشیم یا نه؟ و اصلا چرا تا الان نشدیم؟ بعد از اون با ما در بحث مفصلی از تبدیل شدن به مهره حیاتی صحبت می کنه. چالش بعدی اینه : الان در کار فعلی ام یا به قول ست گادین اتاقکی اداری می تونم با سخت کوشی به جایی برسم و به اصطلاح سری بین سر ها بلند کنم؟ فکر کنم این جا جایی هست که اکثرا متزلزل می شیم و فکر می کنیم ریسک مهره حیاتی شدن زیاده! همین جاست که گادین از خطر مقاومت و مغز مارمولکی برای ما می گه. اون سوال، اون شک، دست آورد مغز مارمولکی ماست! در فصل بعد با یک مبحث شگفت انگیز در زمانه ای که به نظر می رسه همه چیز بر اساس سود و زیان و معامله است روبرو می شیم: فرهنگ هدایا. هدایایی که مادی نیستند، قابل قیمت گذاری نیستند و شاید قابل جبران نیستند، در واقع نوعی از هنر هستند و از همه مهمتر، هدف و نیت دادن این هدایا جبران شدن یا دریافت چیزی در مقابل نیست! هدف فقط بخشش هست. این نقطه ای هست که نظریه گادین رو منحصر به فرد کرده. این که مهره حیاتی در واقع یک هنرمند هست، نه به معنی از پیش تعریف شده هنر و هنرمند (که شخصی که یکی از مهارت ها و توانایی های مشخص رو شامل می شه). فصل دوست داشتنی و جذابی برای من بود و شاید نقطه عطف کتاب. در ادامه گادین توضیح می ده که نباید دنبال نقشه راه باشیم، اگر نقشه ای بود که همه همین راه رو می رفتن و باز همه قابل جایگزین می شدند. در فصول بعدی به مهارت هایی که یک مهره حیاتی بهشون نیاز داره صحبت می کنه و این که چطور با مواردی که هنرمون نتیجه نمی ده روبرو بشیم.من کتاب رو دوست داشتم و بالاتر از اون مفید و کاربردی می دونم. ارزش نه یک بار خواندن که چند بار خواندن (در فاصله زمانی شش تا دو سال) رو داره. لحت گادین صریح هست اما آزاردهنده نیست. من لحنش رو دوست دارم. ترجمه خوب بود اما می توانست گویاتر باشه. بسیار جا داشت که برای خوانش بهتر بعضی جملات از علائم نگارشی بیشتری استفاده بشه که دریغ شده بود و بعضا خوانش بعضی جملات رو سخت می کرد. اشارات زیادی در کتاب به اتفاقات و آدم ها شده که برای کسی که در آمریکا نبوده مبهم هست، می شد در انتهای کتاب به اونها پرداخت. هرچند که یک راه هم جستجوی در اینترنت هست ولی چقدر بهتر بود که ناشر و مترجم این زحمت رو متقبل می شدند. چاپی که من خواندم شانزدهم هست و در کاغذ بالکی چاپ شده که این کتاب سیصد صفحه ای رو اگر چه حجیم نشون می ده بسیار سبک هم هست.این کتاب با ارزش با ترجمه ی علیرضا خاکساران، به همت نشر آموخته چاپ شده است.
4
(0/1000)
1402/7/3
0