ایده و داستان خیلی جذاب بود.. اما من نمی تونم تاییدش کنم چون در آخر یادداشت میگم..
پروفسوری متوجه می شود بچه ها خیلی خوب می توانند مشکلات کارخانه ها و ادارات و مغازه ها را حل بکنند . او از یک دختری که نمراتش خوب نیست اما خلاقیت دارد دعوت می کند تا عیوب خیاط خانه و مزرعه و آتش نشانی و .. را پیدا کند .
داستان طنز خوبی دارد و حرفه ای نوشته شده است.
چند ایراد:
اسامی روسی طولانی و سخت دارد.
چند تا نکته منفی یکی در صفحه ۴۰ وقتی معلم میگوید یک حیوان اهلی نام ببر که سیبیل دارد در مزرعه و چون تمرکز ندارد میگوید بابابزرگ و در صفحه ۵۷ برای اینکه کودکان حواسشان پرت شود و خوب کار کنند ماجرای عاشق شدن یک دختر و پسر را عنوان میکند که به نظر من داستانش خوب نبود برای ده ساله ها و در صفحه ۱۲۰ هم ضمن یک ماجرای خندهدار لباس زیر و شلوار پسرک با هم روفو شده بود در تنش برای همین شب که خواست شلوارش را در بیاورد لباسش کامل درآورده شد اما متوجه نشد در عوض صبح داد و هوا را انداخت که لختم کردند.
صفحه ۱۱۴ هم عکس یک خانم سیاه پوست که با لباس خیلی نامناسب