یادداشت عطیه عیاردولابی

پل جغاتو
        پل جغاتو درباره جنگ و حمله ضدانقلاب به میاندوآبه. اوضاع نابه‌سامانی که مردم داشتن و روزی که عراق و ضدانقلاب با هم به شهر حمله کردن در این کتاب از زاویه دید یه پسر نوجوون روایت شده. پسری که به دخترعموش سارا علاقه‌منده و می‌خواد هر طور شده قبل سقوط شهر سارا و مادرش رو از اونجا خارج کنه و به روستای خودشون ببره.
در خلال داستان، افسانه معروف سارای هم دائم در ذهن حمید تکرار میشه و می‌خواد علیرغم ترسی که داره برعکس اون مردم بی‌غیرت زمان سارای رفتار کنه و غیور باشه.

اما داستان با وجود ایده خوب و ارجاع جالبی که به افسانه سارای داره، خیلی ضعیف پیش میره. شخصیت‌ها عمق ندارن و داستان هم گره‌های اضافی آخرش داره. گره‌هایی که مطرح نشده باز میشه و داستان خیلی شتابزده تموم میشه.
      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.