یادداشت زهرا عشقی مُعز

ثریا در اغما
کتابی که ش
        کتابی که شاید هرکسی حوصله‌اش نگیرد تمامش کند.
کتاب ، زندگی است. کف بازار زندگی. با روندی کند و کرخت. رنگی خاکستری، یا کاه گلی و خاک خورده.
جریان زندگی، تقدیر و سرنوشت را در این کتاب حس خواهید کرد.
با مضامین و تصاویر و کلمات جدیدی آشنا خواهید شد.
کتاب ارزش خواندن دارد. چون فکر میکنم شاید من خیلی از مضامینش را درک نکرده باشم، نمیتوانم بگویم یکبار یا دوبار یا هرچند بار.
قلم فصیح و پرش های ذهنی و بیان جزئیات ریز به ریزش را دوست داشتم.
اگر خواندید گوارای وجودتان. 
حقیقتش را بخواهید احساس سبکی ، راحتی و رضایت دارم از اتمامش:) بس که رو دستم باد کرده بود.
حس مادری رو دارم‌که بالاخره تونسته دخترِ لب مرز ترشیدگی شو شوهر بده، یا برای پسری که سنش داشت بالا میرفت و زن نگیر بوده، زن گرفته و حالا از درگیری های ذهنیش کم شده و میتونه یه نفس راحت بکشه.

پ.ن: عکس مربوط به مکان اتمام کتاب است.
      
9

16

(0/1000)

نظرات

به مبارکی

0

بعضی کتاب ها است که وقتی رو به پایان می‌باشی و قرار است کتاب را تموم کنی یک حس نگران کننده یک حس دلباختگی تمام وجودت را فرار میگیرد.
این حس بهت میگه نمیشه که همینجوری رهایش کنی و بری ،نمیشه که تنهایش بگذاری ،چون اون آرامش تو شده بود ،چون دوستش داشتی.
ولی هر آغازی یک پایان دارد......
ومن .....که این حس سال ها است تمام وجودم را فرا گرفته آدم ها هم همینطور اند، دوستشان داری ولی مجبوری بری ،تنهایشان بگذاری ،رهایشان کنی...
سه سال  و سه کشور که هیچ اگر هزار سال و هزاران مایل هم از هم دور بمانیم باز هم دوستت دارم و امید دارم برای روزی که دوباره ببینمت [ژینای منH]
به امید روزی که این کتاب را هم بخونم 


0