یادداشت Haniyeh
"- چرا دستمو انقدر محکم گرفتی بابابزرگ؟ + چون همه چی داره ناپدید میشه نوا نوا و من میخوام تو رو طولانی تر از چیزای دیگه برای خودم نگه دارم." داستان در مورد پیرمردی هست که دچار آلزایمر شده و دنیای درون مغزش هر روز کوچکتر از روزهای قبل میشه. نوه اون "نوا" بسیار شبیه به خودشه؛ ریاضی رو خیلی دوست داره و انشای خوب نوشتن براش سخت و غیرممکنه. اونا چیزهای زیادی برای صحبت با هم دارن و البته یکی از اونها مادربزرگ هست. این کتاب هم غم داره و هم لبخندهای کوچک روی لب میکاره. یه داستان کوتاه که از تفاوتها و پذیرش اونا میگه، از ترس از فراموشی چیزهای مهم و آدمهای عزیز زندگیمون، از کنار هم بودن در زمانهای سخت و تنهایی. قشنگ بود و ترجمه هم خوب بود. من صوتیشو گوش دادم و گویندگی خوب بود. لینک کتاب صوتی در طاقچه؛ https://taaghche.com/audiobook/43197
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.