یادداشت گلناز شریفی
1402/4/31
(سعی میکنم درباره کتابهایی که میخونم یادداشت بنویسم) خطابه دفاعیه سقراط رو تموم کردم الان. از شخصیت سقراط و نحوه اعتقادش به یگانگی خدا و تلاشش برای آگاه کردن یونانیهایی که خدایگان متنوعی داشتن، به اینجا رسیدم که واضح بودن هدف و مسیر در زندگی میتونه در حدی باشه که هیچ چیز حتی مرگ هم زورش نرسه ما رو برگردونه یا بترسونه. و اگر من بتونم اونطوری که از نظر خودم درسته زندگی کنم، مردن پایانِ من نیست. .... << سقراط در تلاش بود که مردم رو تا جایی که میتونه نسبت به چیزهایی که خودش به اونها رسیدهبود آگاه کنه. برای همین "خود دانا پنداران" از میزان دانایی واقعی سقراط دردشون گرفت و علیهش دعوی کردن که سقراط گمراه و خدانشناس و فلان شده. سقراط در خطابه دفاعیه خودش از اعتقادش کوتاه نیومد، چرا که کوتاه اومدنش برابر با اعتقاد نداشتنش به اعمال و حرفهاش بود؛ یعنی نامعتقد بودن به خدا و در نتیجه، اثبات ادعای بدخواهاش. در نهایتِ دفاعیه زیبای سقراط (خوندنش رو از دست ندین) ، اینطور شد که با اختلاف تنها ۶ رای از بین ۵۵۴ رای، گناهکار خواندهشد و محکوم به اعدام شد.>> .... - همواره برام سوال میشه که چرا سقراط، امام یا پیامبری چیزی نشده! - این یادداشت سرشار از ناسازگاری ادبی است. بعضی جاها به زبان خود کتاب و بعضی جاها با بیان خودم نوشتم. که این هم گواهیست بر ناشی بودن اینجانب در یادداشتِ بهخصوص نویسی :))
(0/1000)
1402/5/1
0