یادداشت عطیه عیاردولابی
5 روز پیش
اولین بار که فهمیدم "داش آکل" داستان کوتاهه حسابی شکست عشقی خوردم! دقیقا عین اون مورچه که عاشق برگ چایی شده بود! 😁 خیلی سال پیش فیلمش رو دیده بودم هرچند اونم الان جزئیاتش یادم نیست ولی طبیعیه که الان موقع خوندن داستانش جز بهروز وثوق چهره دیگهای تو ذهنم نمیومد و این رو دوست نداشتم. دلم میخواست تصور خودم رو از داش آکل میساختم. چند سال پیش هم یه نسخه رنگی و جدید ازش دیدم با بازی حسین یاری و تا اونجا که یادمه پایان خوش داشت! از خود داستان بخوام بگم سوژه محشره، ولی واقعا جا داشت بیشتر بهش پرداخته بشه. (از هدایتفنها معذرت میخوام که دارم بهش ایراد میگیرم 😁) و این رو هم که هدایت انقدر حرص و عصبانیتش رو از مذهب و عرف و رسوم دوران بیخودی تو داستان میاره دوست نداشتم. اینطور هم نبود بگیم داشته نقد میکرده. حرفاش با نقد از اوضاع حاکم خیلی فاصله داره.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.