یادداشت منتظرت میمانم روی همان نیمکت چوبی پاییز🍁🖤
منتظرت میمانم روی همان نیمکت چوبی پاییز🍁🖤
1403/11/25

"کتابخانه نیمه شب" کتابی فوقالعاده است که دلت رو به جایی میبره که شاید هیچوقت بهش فکر نکرده باشی. داستان درباره دختری به نام نوراست که توی شب تاریکی به فکر خودکشی میافته و در این لحظهی بحرانی، به یک کتابخونه عجیب و غریب میرسه. این کتابخونه مثل هیچ کتابخونهای نیست؛ هر کتاب توش، یک زندگی متفاوت رو نشون میده که نورا میتونسته انتخاب کنه. این کتاب واقعاً احساسات رو به جوش میاره، چون میتونی خودت رو در تمام انتخابها و فرصتی که از دست دادهای بگنجونی. هر بار که نورا یک کتاب جدید باز میکنه، با زندگیهای متفاوتی روبهرو میشه؛ زندگیهایی که پر از عشق، شغف، موفقیت و حتی شکستای هستند. اما نکتهی جالب اینه که هر بار که به زندگی جدیدی وارد میشه، متوجه میشه که هیچکدوم از این زندگیها کامل نیستند و هر کدوم چالشها و دغدغههای خودشون رو دارند. اما قابل ذکره که من از حدود ۵۰ درصد کتاب به بعد برام جذاب شد و تا قبلش یه کمی برام خسته کننده بود. دلیلی که باعث شد اینجوری بشم رو نمیدونم 🤷🏼♀️ اما از اونجا به بعد دیگه با شوق و ذوق میخوندم 🙂 هر چی باشه بازم ارزش خوندش رو داره.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.