یادداشت رعنا حشمتی
1403/1/29
خوندن کتاب برام سخت بود. البته که فکر میکنم برای همه سخت باشه از خشونت خانگی خوندن. :( اما چقدر سارا کروسان و این شعرهای آزادش رو دوست دارم و هرچی ازش خوندم جالب بود. چقدر موضوعات خاصی رو انتخاب کرده... اولش که کتاب رو شروع میکنید ممکنه سخت باشه فهمیدنش. با خودتون میگین چی شد؟ کی چیه؟ اما کمکم که پیش میره همه چیز آشکار میشه... ادامه یادداشت همه داستان رو فاش میکنه و اگه نمیخواید، نخونید: 🔻🔻🔻 آلیسون دختریه که با خشونت خانگی درگیره. پدرش اذیتش میکنه. چون مادرش بعد از زایمان از دنیا رفته و پدرش ناخودآگاه یا خودآگاه آلیسون رو مقصر میدونه. باهاش بدرفتاری میکنه. بهش محبتی نمیکنه. یه جا آلیسون میگه هیچ وقت تا حالا کسی بوسش نکرده. نامادریش چند باری بغلش کرده... اما هیچ کس تا حالا نبوسیدتش. میتونید تصور کنید؟ و بعد از یه سری که دیگه پدرش خشونت خیلی زیادی از خودش نشون میده، و نامادریش هم چند وقتیه که رفته، از خونه فرار میکنه و بعد از مقداری سرگردونی، به خونه مارلا میرسه. مارلا، یه خانم حدودا ۷۰، ۷۵ سالهست که بیماری دیمنشیا داره. همه چیز رو فراموش میکنه. تو ذهن خودش جوونه و تو خونه پدریش زندگی میکنه. قبلا رقصنده بوده و الان هم عاشق رقصه. دخترش رو از دست داده و حتی این رو هم یادش نیست. هی سراغش رو میگیره. اما خیلی شیرینه. و آلیسونی که به خونهش پناه آورده رو به اسم تافی میشناسه. تافیای که قبلا دوستش بوده... و ترکش کرده. و آلیسون هم انگاری سعی میکنه خودش رو با این هویت جدید تطبیق بده. سعی میکنه تافی باشه. سعی میکنه زندگی جدیدی داشته باشه. و اونقدری اونجا میمونه تا آروم بشه. تا بتونه درمورد بلایی که سر صورتش اومده حرف بزنه. و بعد از این که درموردش حرف میزنه... بالاخره توانایی این رو پیدا میکنه که گوشیش رو روشن کنه. که تماسهای پدرش و کلیآن رو جواب بده. که ببینتشون. حرفاش رو به پدرش بزنه... و بالاخره مدرسه بره. 🔺🔺🔺 اما... اما چی بگم. خارج شدن از رابطهای که داری درونش آسیب میبینی خیلی سخته. خیلی سخته چون خودت به مرور فکر میکنی که مستحق اون رفتاری. و چطور میخوای چیزی جز این رو فکر کنی؟ چطور به نتیجه متفاوتی برسی...؟ به همه اون کسایی که این شهامت رو دارن، افتخار میکنم. ❤
(0/1000)
نظرات
1403/1/30
درودبر شما یه جایی خوندم برای هرکسی تعبیر موفقیت و خوشبختی فرق میکنه یکی با گرفتن مدرک دکترا ,یکی با پیدا کردن شغل مناسب, یکی با گرفتن ویزا و اقامت در کشوری که دوست داره ،یکی هم با بلند شدن از رختخواب و مبارزه با افسردگی نمیشه گفت کدوم یک موفق ترن حتی اونی که تلاش کرده بر افسردگیش غلبه کنه و به زندگی برگرده قابل ستایشه شاید حرکت خاصی نباشه اما برای اون شخص موفقیت بزرگی محسوب میشه پس باید تلاش کرد برای تغییر ولو به اندازه ی نیم قدم .... داشتن شهامت در زندگی خیلی مهمه شهامت روبه رو شدن با مشکلات به هر نحو نمیدونم چرا این مطلب و اینجا نوشتم ولی با خوندن مطلب و سر گذشت آلیسون یاد این مطلب افتادم🌺
1
1
رعنا حشمتی
1403/1/30
1