یادداشت رؤیا

رؤیا

1403/4/17

چشم هایش
        چشمهایش 
اسم آخرین نقاشی استاد ماکان(بزرگترین نقاش صد سال اخیر ایران) که در دوران تبعید وی به کلات رسم شده. 
داستان از زبان آقایی بیان می‌شه که برای کشف راز این تابلو سال‌های زیادی از زندگی‌اش رو صرف کرده(حدود سال‌‌های ۱۳۱۷ تا ۱۳۳۱). 
در ابتدای کتاب توضیحات و دلایل آقای ناظم برای جستجوی صاحب چشم‌ها به نظرم اغراق آمیز می‌اومد. انگار دلیل شخص برام قابل درک و مهم نبود. منتظر بودم ببینم در ادامه چطور پیش می‌ره. خوشبختانه روند داستان رفته‌رفته جالب‌تر شد و تونستم باهاش ارتباط برقرار کنم. 
کلیت موضوع برام قابل پیش‌بینی نبود و با اتفاقات داستان همراه بودم. هرچند که پایانش به‌نظرم کلیشه‌ای بود ...
قلم نویسنده خوب و روون بود؛ ازطرفی بعضی توصیفات هم به زیبایی بیان شده بودند که باعث شد با ذوق بیشتری به خوندن متن ادامه بدم.
جا داشت کتاب جمع‌وجور‌تر باشه چون معمولا شاخ و برگ‌های زیادی به مطالب داده می‌شد.
کتاب محدودیت سنی داره و میشه گفت یه جاهایی صحنه‌دار میشه😶

شخصیت‌ها:
آقای ناظم
آقا رجب
فرنگیس
مهربانو
خداداد
سرهنگ آرام
محسن کمال
دوناتللو
      
260

18

(0/1000)

نظرات

اووووووووف
عجب یادداشتییییی 🤪🤪
صحنه رو خوب توضیح دادی 😁😁😅
من تو ترجمه ها اینقد باز صحنه ندیده بودم که اینجا 😂😂😂
1

1

رؤیا

1403/4/19

برای منم دور از انتظار بود!
ازطرفی منطقی به نظر نمی‌اومد وقتی کسی داره چیزی رو تعریف می‌کنه انقدر با جزئیات بگه!  توصیفات طوری بودن که انگار خود طرف نشسته و نوشته. 
با این حال کتاب بدی نبود👌🏻 

0