یادداشت parniya

parniya

parniya

4 روز پیش

        کتاب چشمک رو وقتی حدود ده سالم بود خوندم، و واقعاً اون زمان برام خیلی کتاب خوبی بود. از اون داستان‌هایی بود که هم ساده بود، هم دل‌نشین، و یه‌جور حس همراهی با شخصیت اصلی داشت که خیلی به دلم نشست. اون‌قدر دوستش داشتم که دوبار خوندمش—البته اینکه اون موقع کتاب زیادی نداشتم هم بی‌تأثیر نبود، ولی بازم نمی‌شه انکار کرد که واقعاً جذبش شده بودم.

داستان درباره‌ی یه پسر کلاس هفتمیه که با یه بیماری سخت روبه‌رو می‌شه، ولی با طنز و امید سعی می‌کنه زندگی معمولی خودش رو ادامه بده. یه‌جور روایت از کنار اومدن با سختی‌ها بود، بدون اینکه خیلی غم‌انگیز یا سنگین باشه. برای همون سنین، واقعاً مناسب بود—نه پیچیده، نه سطحی، یه چیزی بین این دو که خیلی خوب جواب می‌داد.

الان که بزرگ‌تر شدم و کتاب‌های فانتزی و پیچیده‌تر می‌خونم، حس می‌کنم چشمک بیشتر برای همون دوره‌ی کودکی خوب بود. ولی هنوزم یه خاطره‌ی شیرین ازش دارم. جزو اون کتاباییه که توی سن خودش خیلی به دلم نشست و باعث شد بیشتر به دنیای داستان علاقه‌مند بشم.

      
3

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.