یادداشت سعید بیگی
1404/6/6 - 02:27
نثر کتاب خوب، روان و خواندنی است. البته به دلیل گذشت بیش از 60 سال از عمر این ترجمه؛ برخی واژگان، ترکیبات و عبارات متن باید تغییر کنند و امروزیتر شوند تا مفهوم مورد نظر نویسنده و مترجم را بهتر منتقل کنند. این کتاب شامل خلاصهای از زندگینامۀ «اوریپید» و چهار نمایشنامه از او است که عبارتند از: 1ـ «هیپـولیــت» : داستان هیپولیت فرزند تزه است که بسیار پرهیزگار و پاکنفس است و به زنان هم بیتوجه است. لذا الهه آفرودیت بر او خشم میگیرد و عشق او را در دل نامادریش فدر، همسر تزه میاندازد و ... . این داستان مرا به یاد داستان «سیاوش» در «شـاهنــامـــۀ» گرانقدر «حکیم ابوالقاسم فردوسی» انداخت که سودابه نامادری سیاوش، به او شیفته شد و وی را به ناپاکی متهم ساخت و چون پاکی سیاوش پس از گذر از آتش ثابت شد؛ رستم قصد کشتن سودابه را داشت که بزرگان مانع شدند و در نهایت ادامۀ این رفتارهای زشت و خودپسندانۀ سودابه، باعث مرگ سیاوش شد. 2ـ «هـلــن» : در این داستان هلن را میبینیم که به دست هرمس به مصر آورده و به پادشاه آنجا سپرده شده است و هرا پیکری اثیری چون هلن ساخته و پاریس او را به جای هلن به تروا برده است و ... . در این داستان صحنۀ فرار منلاس و هلن؛ درست مانند صحنۀ فرار ایفیژنیا، برادرش اورستس و پیلادس دوستِ برادرش، به سمت یونان است. 3ـ «آلسست» : «آپولو» که مورد غضب «زئوس» واقع شده، به آدمت خدمت میکند و میگوید که اگر کسی حاضر شود، به جای او بمیرد؛ آپولو کمک میکند که آدمت زنده بماند. پدر و مادر پیر آدمت نمیپذیرند، اما همسرش آلسست میپذیرد و ... . 4ـ «ایون» : کرئوز دختر پادشاه آتن، برای تفریح به دشتهای اطراف شهر رفته است که آپولو به او میپیوندد و با او همبستر میشود و بعد از مدتی کرئوز پسری میزاید و ... . در بارۀ این نمایشنامهها؛ باید بگوییم که همه زیبا هستند و روایت آنها تقریبا شبیه به هم و جالب و جذاب است و همچنان «زئوس» در بِـزَنگاه داستان؛ پیکی از فرزندانش را میفرستد تا هم طرفین را با هم آشتی دهد و هم تمام رویدادها را برای حاضران شرح دهد و ماجراها را با خیر و خوشی پایان دهد. در همین بخش یاد سریال کارتونی «میتی کامون» افتادم، آنجایی که اعلام میشد؛ همگی توجه کنید، میدانید چه کسی در برابر شما ایستاده است؟ مأمور مخصوص حاکم بزرگ: «میتی کامون»! جالب است؛ وقتی یک از خدازادگان خرابکاری میکند؛ دیگری به جای او پا پیش میگذارد و کار را درست میکند! و خطاکار خودش حاضر نمیشود تا آن هِیمَنه و اُبُهَّت خداییاش نشکند! نکتۀ دیگر آنکه با وجود انتقاد «اوریپید» از کردار و گفتار گاه اشتباه خدایان، وی هیچگاه کارهای خدای اصلی؛ یعنی «زئوس» را نادرست نمیداند و آنها را توجیه میکند، هر چند فرزندان این خدا و دیگران، گاه خطاهای نابخشودنی مرتکب میشوند و «اوریپید» آنان را سزاوار سرزنش میداند. در مجموع آثار «اوریپید» شیرین و خواندنیاند و پس از خواندن چند اثر از وی، اکنون با زبان و مسیر داستانگویی او آشنا شدهایم و با این وجود، باز هم مطالعۀ آثار وی لذتبخش است و انسان از خواندن آثار وی خسته نمیشود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.