یادداشت دریا

دریا

دریا

دیروز

قبلا از می
        قبلا از میخائیل بولگاکف عزیز کتاب مرشد و مارگریتا رو خونده بودم و به خاطر علاقه‌ی شدیدم به اون کتاب، رفتم گشتم ببینم چه کتابای دیگه‌ای نوشته و این کتابو بدون این‌که بدونم خود میخائیل پزشک بوده خریدم.

کتابایی که خاطرات بیمار یا پزشکن برای من به طور ویژه‌ای جذابن چون از بچگی سروکارم با بیمارستان بوده، مخصوصا بیمارستان آموزشی با دانشجوهای پزشکی دوست‌داشتنی‌ش. دلیل دیگه‌ش، کنجکاوی همیشگی‌مه نسبت به بیماری خودم و علت هر اتفاقی که توی بدنم میفته.

یه وقتایی فکر می‌کردم اگه دکتر می‌شدم چی می‌شد. حوصله‌ی اون همه سال درس خوندنو ندارم، ولی بی‌نهایت دوست دارم تو بیمارستان از نزدیک ببینم چه اتفاقاتی داره میفته و یاد بگیرم.

حداقل الان درمورد بیماری خودم و شرایط ویژه‌ای که من، فراتر از بیماران دیگه‌ی درگیر همین بیماری درگیرشم، خیلی بیشتر از اکثر دکترا می‌دونم و فکر می‌کنم هر دکتر خوب روماتولوژی، باید درمورد بیمارانی که بیماری منو دارن، با من در ارتباط باشه و مشورت بگیره. اینو جدی می‌گم. اگه واقعا دلش بخواد دکتر خوبی باشه، استفاده از تجربیات من، براش بی‌نهایت مفیده.

بگذریم، به خاطر مواردی که گفتم، خوندن کتابا و دیدن فیلمای مرتبط با پزشکی، برام خیلی جذابن، چه برسه به این‌که نویسنده‌ای مثل بولگاکف نوشته باشدش.

داستان‌های این کتاب خاطراتی هستن مربوط به خود نویسنده، زمانی که از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده و باید تنهایی توی یه روستا مردمو معالجه می‌کرده.

و داستان آخر که جداست و مترجم به این کتاب اضافه‌ش کرده، داستان مورفینه که شکل روایت متفاوتی داره اما واقعیت اینه که خود میخائیل بولگاکف دوره‌ای درگیر اعتیاد به مورفین می‌شه و بعد موفق می‌شه با تلاش زیادی ترکش کنه. فکر می‌کنم می‌خواد بگه چقدر همراهی با چنین کسانی مهم‌تر از ایجاد ترس از قوانین و مقررات سختگیرانه‌ست. پزشکی که درگیر چنین اعتیادی می‌شه باید راحت بتونه کمک بگیره ولی قوانین باعث می‌شن مشکلشو پنهان کنه و در نتیجه بدتر و بزرگ‌تر و آسیب‌زاتر بشه.

داستانای اصلی کتاب هم موضوعات مختلف و جالبی داشتن. بعضی نکاتی که دریافت کردمو می‌گم.

یه نکته‌ی مهم که این روزا هم، با وجود زمان زیادی که گذشته، همچنان جامعه درگیرشه،‌ علم‌گریزیه. چنین آدمایی معمولا به چند نمونه‌ای که اطرافشون می‌بینن اکتفا می‌کنن و آمارها رو که سطح گسترده‌ای رو در بر گرفته‌ن نادیده می‌گیرن. برای یه پزشک، این مسئله دردناک‌تر هم هست چون از نزدیک در ارتباطه با آدمایی که با جهل و خرافات به خودشون و بچه‌هاشون آسیب‌های جبران‌ناپذیر وارد می‌کنن.

از زاویه‌ی دید پزشک نگاه کردن، باعث می‌شه آدم بتونه بیشتر درکشون کنه. گاهی رفتارهایی می‌بینیم که به نظرمون عجیب و غیراخلاقی میاد ولی وقتی از اون ور قضیه هم خبر داشته باشیم، بتونیم خودمونو جاشون بذاریم، می‌بینیم حق با اوناست. گاهی جاهایی که نیازه باید آدما رو ترسوند که به درمانشون اهمیت بدن، اگرنه خیلیا بی‌خیالش می‌شن و همون‌طور که قبلا گفتم، آسیب‌های جبران‌ناپذیری به خودشون و بچه‌هاشون وارد می‌کنن.

اگه شغلا رو ژانربندی کنیم، پزشکی احتمالا باید اکشن باشه. یه دانشجوی تازه فارغ‌التحصیل شده‌ی تنها، باید فقط براساس یه سری کتاب که خونده و چیزایی که دیده، بتونه سریع تشخیص بده، تصمیم‌گیری و عمل کنه. سرعت و دقت بالا خیلی مهمه. برای همین، گاهی کارایی که انجام می‌دن به معجزه شبیهه. توی این کتاب هم چنین معجزاتی، کاملا براساس واقعیت، وجود داشت. شگفت‌انگیزه.

خیلی وقتا هم پیش میاد مشکلاتی توی هیچ کتابی پیدا نمی‌شن و با راهکارایی که نوشته شده قابل درمان نیستن. این‌جور وقتا یا اشتباه پیش میاد یا کلا درمانی انجام نمی‌شه به خاطر رضایت ندادن خانواده و تازه بعدا اون پزشک می‌فهمه چی شد و این باید باعث از بین رفتن غرورش بشه، حتی با وجود اون همه معجزات قبلی که رقم زده.

من همیشه باور دارم پزشکی یه شغل مثل بقیه‌ی شغلا نیست، یه رسالته، مقدسه، نباید به راحتی واردش شد. آدمایی که میان توی این حیطه باید عمیقا از مسئولیت بزرگی که دارن می‌پذیرن آگاهی داشته باشن و چه از نظر علمی، چه اخلاقی، خودشونو مدام به روز نگه دارن، ولی خب از طرف دیگه نباید نادیده گرفت که هر پزشک، یه انسانه و ضعف‌ها و آسیب‌پذیری‌های خودشو داره.

من از خوندن این کتاب خیلی لذت بردم و اگه به این حیطه علاقه دارید، یا پزشک یا بیمارید، مخصوصا اگه دانشجوی پزشکی هستید یا تازه فارغ‌التحصیل شدید و می‌خواید دوران طرحتونو بگذرونید، این کتابو بخونید.

ادبیات به کسانی که هم‌دردشن، کمک می‌کنه احساس تنهایی‌شون از بین بره و همذات‌پنداری داشته باشن و به کسانی که نقطه‌ی مقابلشن، کمک می‌کنه بتونن چیزی رو که اکثر اوقات محکوم می‌کنن، با تجربه کردنش از طریق ادبیات، درک کنن.

ترجمه‌ی کتاب عالی بود و هیچ مشکلی ویرایشی هم ندیدم. مرسی از آبتین گلکار و نشر ماهی.


      
266

23

(0/1000)

نظرات

از نظر بنده هر شغل یک رسالته به قول یک مثل چینی
آهنگری میخی را سفت نکوبید نعلی کنده شد اسبی پایش شکست سواری زمین خورد و کشته شد جنگی باخته شد و مملکتی ویران شد
1

4

دریا

دریا

دیروز

جالب بود. 

1

مبینا🌴

مبینا🌴

دیروز

دریا خانوم عزیز اول از هرچیز براتون آرزوی سلامتی دارم.
و به عنوان یک دانشجوی پزشکی باید بگم که با اون قسمت حرفتون که دکترا باید از تجربیاتتون استفاده کنن تا حدود زیادی موافقم، میگم تا حدود زیادی چون به نظرم دکتر ها نه و بیشتر دانشجویان نیازمندن
ما بین خودمون میگیم فلان بیمار انگار هاریسون(رفرنس طب داخلی)رو باز کرده علائمشو داره از روش میگه😅
منتها فرق بیمار با کتاب اینه که با دیدن بیمار مطلب بیشتر تو خاطر میمونه🙂
2

2

دریا

دریا

16 ساعت پیش

مرررسی عالیه این طرز فکر و روحیه‌ی یادگیری‌تون تحسین‌برانگیزه. اگه اینستا دارین و دوست داشتین درمورد بیماری من بدونین، توی پیجم می‌نویسم تجربیاتمو. فقط هرچی از اول‌تر بخونید بهتره.
اسمش اینه: wegener_darya 

1

مبینا🌴

مبینا🌴

4 ساعت پیش

قربون شما...بله حتما🥰
@a_bibili_babili_bou 

0