یادداشت محسن خیابانی

        خودفروشی همه جا تخته نموده‌ست دکان
خواه در خانه‌نشین خواه به بازار برآ
بیدل
====
داستان درباره دو خانم جوان است که در مدرسه رفیق گرمابه و گلستان هستند اما بعد از آن، هر یک سرنوشتی پرآشوب از سر می‌گذرانند و در برخی جاها حسابی سر راه هم قرار می‌گیرند! «ربکا/بکی» دختری زبر و زرنگ و اغواگر که می‌خواهد سری توی سرها در بیاورد ولی اصل و نسبش مانع بزرگی سر راه اوست و «آمیلیا» دختری نسبتاً مرفه ولی ساده‌دل که دنیا برای درهم‌شکستنش، حسابی برنامه چیده است! «ربکا» برای رسیدن به اهدافش حاضر به هر کاری است و حتی از بدبخت کردن «آملیا» هیچ ابایی ندارد. منهای «سرگرد دابین» دیگر شخصیت‌های مرد، طیف‌های متنوعی از مرد عوضی را نمایندگی می‌کنند. حتی کودکان هم چندان معصوم نیستند و بی‌مهری‌ها و فرصت‌طلبی‌های خودشان را دارند.
طنز «ویلیام تکری» بسیار خلاقانه و گزنده است. او با هیچ‌کس و هیچ‌چیز تعارف ندارد و جامعه‌ی اشرافی انگلستان را مشتی فرصت‌طلب توصیف می‌کند که ارثیه، اسب، کالسکه و دعوت به دربار پادشاه، برایشان همه‌چیز است. اما این آدم‌ها و خصلت‌هایشان، علاوه بر منحصر شدن به زمان و زمانه‌ای خاص، قابلیت انطباق با زمانه‌ی بعد از خودشان را هم دارند. کمی طول می‌کشد تا موتور داستان گرم شود ولی با گذر از چند فصل، دیگر کنار گذاشتن این رمان، کار راحتی نیست. گستره‌ی وقایع حدود دو دهه را در بر می‌گیرد و داستان سرشار از وصال، جدایی، مرگ، تولد، موفقیت و شکست‌ برای شخصیت‌هاست، البته که سهم شکست در نهایت پررنگ‌تر است! برای من جذابترین نکته‌ی اثر، ترجمه‌ی فوق‌العاده‌ی «منوچهر بدیعی» بود که یک کلاس درس از نظر بهره‌برداری از پتانسیل‌های زبان فارسی در ترجمه است. آن‌قدر که از زیبایی‌های زبان فارسی در ترجمه‌ی «بازار خودفروشی» استفاده شده در اثر هیچ‌یک از نویسندگان معاصرمان ندیده‌ام که ندیده‌ام. مقدمه بی‌هیچ اضافه‌گویی یا کم‌فروشی آن‌چه را که باید درباره‌ی اثر و نویسنده‌اش بدانیم می‌گوید. اگر از طرفداران ادبیات کلاسیک هستید و تا به حال، «بازار خودفروشی» را نخوانده‌اید، بهتر است آن‌را در برنامه‌ی مطالعاتی‌تان بگنجانید!
      
3

43

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.