یادداشت صادق شریفی

        کتاب شرح سفر نویسنده است به کشور دوست و برادر افغانستان.
بنده با اعتقادات و نظرات فرهنگی و سیاسی نویسنده ،جناب آقای رضا امیرخانی همراه نیستم. و اتفاقا این علاقه ی من را به خواندن این کتاب بیشتر کرد. چه خوب است که با کتاب می‌توانیم از زاویه خیلی متفاوت به دنیا بنگریم.
کتاب، کتاب خوشخوانیست. متن گیرا و سر راستی دارد. تا اواسط کتاب یک سفرنامه بی حاشیه است اما از جایی به بعد هیجان به جان داستان می افتد. البته معنایش این نیست که نیمه اول کتاب دلنشین نباشد. 
نویسنده به مردم آن سامان با دیدگاه آسیب شناسانه یا انتقادی نگاه نمی کند. و در کل درباره مردم آنجا، از مردانگی ، مهمان نوازی و آداب دانیشان صحبت می‌کند. و چرا که نه؟ هم حرمت میزبان را نگه میدارد، هم اینکه چرا باید بدی های همدیگر را به رخ بکشیم و از آن گذشته بگذار زیبایی در چشمان تو باشد. چه بهتر. آفرین بر نظر پاک خطاپوش نویسنده باد( البته ایشان وقتی صحبت غربی ها به وسط می آیدچشم زیبابینش جز حیله گری انگلیسی ها و خباثت آمریکایی ها و گداپیشگی اروپایی ها نظری ندارد) 
یکی از کارهای نویسنده که درک نکردم بردن بچه ی یک سال و نیمی به همچین سفر پرخطریست. لی جی نام خودمانی فرزند نویسنده است. و انصافا چقدر خوشگل هست این پسر. خدا رو شکر به آقای امیرخانی نرفته. 
کتاب در بحبوحه سال به یاد ماندنی ۸۸ نوشته شده. و نویسنده اشاراتی مستقیم به انتخابات آن سال دارد. جالب است که نویسنده سفرش را به تحلیل انتخابات پرحاشیه گره زده و سعی کرده کوکتلی جذاب از این دو بسازد.
اما بخش‌کوچکی از فرمایشات صاحب اثر آزارم داد. ایشان در جایی فرمودند چهار انتخابات در سال ۸۸ برگزار شد. در عراق، لبنان، افغانستان و ایران. در ادامه می گوید، ایران سه تا از انتخابات ها را باخت و یکی را برد. جلوتر مشخص می‌شود که منظور نویسنده این است که با پیروزی ۱۴ مارس در لبنان جریان علاوی در عراق و کرزای در افغانستان ایران بازنده انتخابات بود ولی انتخابات ایران را برد... یک لحظه صبر کنید! ایران انتخابات ایران را برد؟ در این انتخابات حداقل و طبق اعلام وزارت کشور یک جمعیت ۱۳ میلیون نفره شکست خوردند. شکست دردناکی هم‌خوردند. یعنی آنها جز ایران حساب نمی شوند؟ من فکر می‌کنم از دیدگاه نویسنده، نه، آنچنان حساب نمیشوند.  ........................................................ خلاصه اینجای کتاب کمی توی ذوقم خورد اگر چه نویسنده عزیز در جای دیگر می‌گوید:
در یک‌شکاف سیاسی دشمن‌بیگانه می‌تواند یکی از عوامل مهم وحدت باشد.[اما]اگر‌ما در یک‌گسل اجتماعی قسمتی از جامعه را دشمن فرض کردیم،عملا به دشمن بیگانه حق داده ایم‌برای ورود و همکاری...
خوب مرد حسابی خودت هم که یک همچین دیدگاهی داری‌نسبت به بخش عظیمی از این مردم. ای بابا
در پایان این را هم می‌خواهم اضافه کنم که ملت افغانستان ملتی زجر کشیده هستند و کشور ما برایشان پاریس است. دستگیری نکردن و راندن آنها در این بلبشوی بازگشت طالبان به نظرم کاری دور از جوانمردی و اخلاق است. اگرچه که باید ساماندهی شوند و استراتژی کلی فراهم کردن شرایط بازگشت آبرومندانه آنها به خاک مادریشان باشد. امیدوارم خداوند هر دو ملت ایران و افغانستان را در پناه امن خودش قرار دهد و روزهای بهتری برای هر دوی ما رقم بخورد. 
      
6

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.