یادداشت مبین محمدی
1404/6/13
سفری به عمق تنهایی.. وقتی کتاب «به دور از مردم شوریده» را باز کردم، نمیدانستم این کتاب قرار است اینقدر عمیق مرا تکان دهد. یادداشتهای دیگر دوستان را هم درباره کتاب خواندم؛ کامل، دقیق و پرجزئیات بودند. همین باعث شد من زمان بیشتری بگذارم تا یادداشتی متفاوتتر و شخصیتر بنویسم، چیزی که نه خلاصه داستان باشد و نه نقد صرف، بلکه انعکاسی از تجربهی من در همراهی با این رمان. برای من، خواندن این کتاب فقط مرور یک روایت عاشقانه نبود؛ بیشتر شبیه نشستن در برابر آینهای بود که زندگی روستایی ساده را نشان میداد، اما پشت آن، حقیقتی عمیقتر درباره انسان و سرنوشتش نهفته بود. تامس هاردی با قلمی که هم شاعرانه است و هم واقعگرایانه، جهانی آفریده که در آن عشق، غرور، حسادت و تقدیر به هم گره میخورند و شخصیتها را به سمت انتخابهایی میرانند که گاهی شیرین و گاهی جبرانناپذیرند. آنچه برایم شگفتانگیز بود، واقعگرایی بیپردهی اوست؛ شخصیتهای هاردی نه قدیسانی بیخطا هستند و نه شرورانی مطلق. آنها انساناند؛ با ضعفها، امیدها و لغزشهایی شبیه ما. شاید همین است که سرگذشتشان اینقدر به دل مینشیند، چون در پس هر انتخاب آنها، ردی از زندگی خودمان را میتوان دید. پایان کتاب هم به همان اندازه پرمعنا بود؛ نه با پیروزی مطلق همراه شد و نه با شکست کامل، بلکه همچون خود زندگی، آمیزهای از تلخی و پذیرش. این پایان یادآور شد که زندگی بیش از آنکه بر اساس رؤیاهای ما پیش برود، بر پایه پیامد انتخابهایمان شکل میگیرد. همین نگاه صادقانه و بیپیرایه بود که به دور از مردم را برای من به تجربهای ماندگار تبدیل کرد؛ تجربهای که بعد از بستن کتاب همچنان در ذهن و جان ادامه دارد. در پایان، باید از نشر نو و مترجم ارزشمند این اثر سپاسگزار باشم؛ چرا که با دقت و نثر روانشان، پلی زدند میان جهان تامس هاردی و ذهن منِ خواننده، پلی که اگر نبود، شاید این تجربه چنین روشن و تکاندهنده نمیشد.
(0/1000)
زینب سادات موسوی
1404/6/15
1