یادداشت معصومه سعادت
1402/1/18
تایم (به معنی آویشن) دختریه که برادر کوچیکش سرطان داره و به خاطر اون مجبور میشن از شهر خودشون برن به نیویورک. تایم درک بسیار بالایی داره اما این باعث نمیشه دلش نخواد برگرده خونهی خودشون پیش بهترین دوستش که تولدشون رو با هم جشن بگیرن. برای همین تایم سعی میکنه تو مدرسه جدیدش تو نیویورک با کسی دوست نشه... توی تلویزیون و سینما و جاهای دیگه، بارها دیدیم که بچههای مبتلا به سرطان چه شرایطی دارن و زندگیشون چطوریه... ولی تا کسی با این بچهها زندگی نکرده باشه از عمق فاجعه خبردار نمیشه! توی این کتاب تایم رو میبینیم که با اینکه خودش یه بچهست، اما حاضره از تفریحش برای داداش کوچولوش بگذره و چقدر اذیت میشه و همیشه نگران اونه، تا حدی که وقتی برای خودش مشکلی پیش میاد و فکرش رو مشغول میکنه، خودش رو سرزنش میکنه که چرا نگران چیزی به جز وضعیت داداشش شده... تایم رو خیلی دوست داشتم. داداشش رو خیلی دوست داشتم و پرستاری که اومده بود بهشون کمک کنه هم خیلی دوست داشتم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.