یادداشت
1402/4/25
آیا باید تاریخ «بخوانیم»؟ 1- رخصت دهید منظور خودم از سوال بالا را روشن کنم. مسلم است که مطالعهی تاریخ ضروری و مفید است، اما تاکید من بروی کاستیهای «خواندنِ» صرف تاریخ است. منظورم از خواندن دقیقا آن عملی که به واسطهی آن با مشاهدهی حروفِ همجوار، واج به واج کلمات را تشخیص میدهیم و در ادامه عبارات، پاراگرافها، فصلها و کتابها را میفهمیم. به نظرم باید تاریخ را خواند اما با نظر به معنای موسعِ کلمهی «خواندن». مشاهدهی عکسهای تاریخی مطالعه است. دیدن مستند، در این بستر، مطالعه است. شنیدن صدای گذشته، نوعی خوانش است. سفر کردن هم که در اعلی درجهی مطالعه قرار دارد. برای همین در ادامه تعدادی کانال یوتیوبیِ خوبِ تاریخی را معرفی میکنم که در ویدئوهای خود بسیاری عکس، صدا و دیگر شواهدِ تاریخی را ضمیمه میکنند تا لذت و فایدهی تاریخخوانی را بیشینه کنند. {اول چنلهای فارسی} 1) Bplus 2)DEEP podcast 3) TimelessRoom.Studio این چنل آخر را نمیدانم چرا بسیار کم دیده میشود. البته کیفیت ویدئوهای دیپ پادکست و کارهای علی بندری بسیار بالاتر است؛ اما عجیب است کم دیده شده است. {چنلهای انگلیسی} 1) Crash Crouse 2) Timeline - World History Documentaries 3) OverSimplified این چنل آخر بر اساس اسمش حرف مهمی میزند؛ بدانید و آگاه باشید اینگونه مواجههی عمومی با تاریخ «پیش از حد سادهسازی شده» است و هنوز با علامه دهر شدن فاصله بسیار است. در ضمن Ted-edهای تاریخی هم واقعا عالی اند. 2- در مورد خودِ کتاب، بسیار روایتِ گیرایی داشت. کتاب با این عبارت آغاز میشود: «متوسط قد سربازان آمریکایی که در سال 1944 در نورماندی کشته شدند 173 سانتیمتر بود، و اگر آنها را پشتسر هم در یک ردیف درازبهدراز میخواباندی، طولشان به 38 کیلومتر میرسید. آلمانیها هم قد بلند بودند...» این آغاز، به مانند پتک سهمگین بود. قصد نداشتم فعلا این کتاب را بخوانم، اما با این شروع، کاری کرد که تا آخر با کتاب همراه باشم. بسیار هم روان بود. ترجمه هم که قند مکرر، ذلال و شفاف و دقیق. بالاخره خشایار دیهیمی است. در سرسرای ترجمهی آثار بزرگان ادب برای خود برو و بیایی دارد. ولی طنزِ کتاب بسیار تلخ بود. بسیار شد که داشتم به حماقتهای انسان که در جملهای از کتاب بیان شده بود، میخندیدم که ناگهان در جمله بعد، همان حماقت جانِ بسیاری انسانِ بیگناه را میگرفت. تاریخ همین است آمیخته به درد و مرگ. 3- به نظرم نویسنده یا با اندیشمندانِ علوم اجتماعی و انسانیات مشکل داشته است، یا صرفا برای من ارجاعات او خندهدار بود. برای مثال درص91 آمده است: «و یک زبانشناس در شوروی پیشبینی کرد که وقتی کمونیسم در سرتاسر جهان پیروز و ظفرمند شود، جهانِ تازه خواهد توانست بیهیچ زبانی سر کند، چون همزیستی تمام کارگران جهان چنان خواهد بود که اصلا نیازی به سخنگفتن نخواهد افتاد، و مردم بهتدریج زبان را یکسره از یاد خواهند برد و فقط با تماس و نیروی تفکر انقلابیشان با هم ارتباط برقرار خواهند کرد.» شاید بگویید عبارت بالا به علتِ ایدوئولوژیک بودن علم در شوروی است. در صفحهی 106 آمده است: «و روانکاوان میگفتند که این واقعیت که اکثر آلمانیها با میل و رغبت تن ایدئولوژی نازی دادند جلوهای سرخوردگی جنسی بود و آلمانیها در واقع به دنبال یک پدر میگشتند...» (خندهی حضار!) حال در جای جای کتاب پر از این تئوریهای شاذ است. به نظرم، این هم از مطایبههای نویسنده است که وقتی دارد از تغییرات تکنولوژیک و بزرگ تاریخ میگوید گاهی اوقات به امثال این نظریهها ارجاع میدهد تا خواننده تعجب کند! حتی به پایان تاریخ فوکویاما هم کنایه میزند. 4- در آخر، این کتاب برای فهمِ فضای قرن20 واقعا خوب بود و به قولی پس از آن میتوان کلان تصویری، ولو کم کیفیت، از قرن20 تشکیل داد. کتاب «جامعههای ماقبلصنعتی» از پاتریشیا کرون هم همچین کاری را با تاریخ دور میکند. پیشنهاد میکنم مطالعهی این کتاب را. آن هم بسیار زیاد. با یک اخطار که این کتاب کاملا OverSimplified است و خواننده پس از خواندن آن آبستنِ توهم شناختِ کامل قرن20!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.