یادداشت شراره

شراره

1403/3/18

چگونه زمان را متوقف کنیم
        بعد از خواندن کتابخانه نیمه شب درباره این نویسنده کنجکاو شدم و خواستم کتاب دیگه‌ای ازش بخونم...راستش اگر بخوام مقایسه کنم این کتاب به اون خوبی نبود اون کتاب یه نظریه‌ای بود درباره انتخاب و درباره هر فرد صدق میکنه اما این کتاب صرفا یک رمان تخیلیه...
داستان درباره شخصیه که زمان (پیری)براش به کندی در جریانه به گونه‌ای که گویی متوقف شده...و مشکلات یک آدم در مواجه با این پدیده به تصویر کشیده میشه...قبلا کتاب همه میمیرند سیمون دوبوار را خواندم و فکر میکنم اون جذاب‌تر و واقع بینانه‌تر و عمیق‌تر بود...
توصیفات در قالب زمان که به دو دسته گذشته و زمان حال بود یکم کند بود و بخش مربوط به گذشته به اندازه کافی جذاب نبود...
و درکل فکر میکنم کتاب متوسطی بود... 

جملاتی ازکتاب:
انسان ها به صورت یک قانون،چیزهایی را نمی پذیرند که با جهان‌بینی آنها تناسب ندارد. 

ما میدانیم چه هستیم ،اما نمیدانیم چه خواهیم شد 

باید با تمام سالهای تنهایی بعد از آن روبروشوی.وجود داشتن بعد از اینکه علت وجودی تو دیگر نیست. 

بهایی که برای عشق میپردازیم:جذب درد دیگری چون درد خودمان. 

هر انسان محدودیت‌های دید خودش را محدودیت جهان میپندارد. 
شوپنهاور 

مردم فقط آن چیزی را میبینند که تصمیم گرفته‌اند ببینند. 

زندگی اینطور است.لازم نیست از تغییر ترس داشته باشیم،یا الزاما از آن استقبال کنیم،نه وقتی که چیزی برای از دست دادن نداریم. تغییر فقط همان چیزی است که زندگی هست.

پیرتر که می‌شوی میفهمی از آنچه کرده ای رها نمی‌شوی.ذهن انسان ...زندانهای خودش را دارد.اختیار همه چیز دست تو نیست. 

نمیتوانی محل تولدت را انتخاب کنی، نمیتوانی تصمیم بگیری چه کسی ترکت نکند.چندان حق انتخابی نداری.زندگی مانند تاریخ فراز و فرودهای تغییر ناپذیری دارد.اما هنوز در آن جایی برای انتخاب هست.برای تصمیم گرفتن. 

در زمان حال تصمیم غلطی می‌گیری و آن دیگر رهایت نمی‌کند،درست مانند عهد نامه ورسای در هزار و نهصد و نوزده که بذر به قدرت رسیدن هیتلر در هزار و نهصد و و سی وسه را کاشت،همین طور هر لحظه‌ی حاضر در آینده جواب خواهد گرفت.تنها یک چرخش غلط می‌تواند موجب شود به کلی گم‌شوی.بر‌میگردد.نمی‌توانی از هیچ چیزی بگریزی. 

زیادی صبر کنی، پیش از آن که روز بخیر گفته باشی،بدرود می‌گویی. 

زندگی آدم گندی نبودن را خیلی سخت می‌کند. 

نبرد با ملال. این یک نبرد کاملا واقعی است. این نبردی است که در آن دشمن دور تا دور ماست. 

اضطراب، منگی ازادی است کی‌یر کگور




      
746

19

(0/1000)

نظرات

Teu

1403/3/19

اگه باز هم خواستی از این نویسنده بخونی، من «دلایلی برای زنده ماندن» رو پیشنهاد می‌کنم. (به نظر من از کتابخانه نیمه‌شب خیلی بهتر بود) کتابی که هم حرف‌هایی که دوست داری رو می‌زنه و هم حرف‌هایی که توقعش رو نداری؛ در عین حال هم این حس رو بهت نمی‌ده که اینا فقط حرفه... یعنی برای من که اینطوری بود.
1

1

شراره

1403/3/19

ممنون از پیشنهادت  حتما میرم سراغش 😊 

1