یادداشت
1403/1/8
زادهشده برای ایمان 1) "زادهشده برای ایمان: خدا، علم و منشأ باورهای طبیعی و فراطبیعی" (Born to Believe: God, Science, and the Origin of Ordinary and Extraordinary Beliefs) کتابی است نوشته "اندرو نیوبرگ" (Andrew B. Newberg)، عصبشناس آمریکایی، و "مارک والدمن" (Mark Robert Waldman)، پژوهشگر حوزه علوم اعصاب، که در سال 2007 میلادی نگاشته شده است. این کتاب در سال ۱۴۰۲ توسط "میلاد رستگاری فرد" ترجمهشده و در نشر "سایلاو" به چاپ رسیده است. اگرچه حوزه "عصبشناسی الهیات" (Neurotheology) در سالهای بعد از چاپ این کتاب دستاوردهای بسیاری داشته، اما این اثر همچنان جایگاه پایهای خود را حفظ کرده است. 2) "عصبشناسی الهیات" یا "علوم اعصاب معنوی" تلاشی علمی است برای توصیف و تبیین باورها و تجربیات مذهبی و معنوی با استفاده از ابزار علوم اعصاب. این علم در شکل اصیل خود عاری از جهتگیری در قبال تصدیق یا تکذیب گزارههای دینی و معنوی است و صرفاً در پی همبستههای عصبی حالات ذهنی و تجربیات متناظر با معنویت میگردد. زیرساخت "عصبشناسی الهیات" بر این فرض استوار است که ذهن انسان دارای ساختارهای عصبی شکلگرفته بر مبنای تکامل و در جهت رویکردهای دینی و معنوی است. اگرچه "علوم اعصاب معنوی" با "علوم شناختی دین" (Cognitive Science of Religion) متفاوت است، ولی این دو شاخه دارای همپوشانیهای جدی هستند. 3) "نیوبرگ" در کتاب خود ضمن شرح مختصر و سادهای از روانشناسی رشد (عمدتاً بر مبنای تکوین سامانه عصبی انسان)، شکلگیری قالبهای ذهنی و باورها، و همچنین خطاها و سوگیریهای شناختی، برخی از آزمایشهای خود در یافتن همبستگی فعالیت عصبی در برخی از نواحی مغز با تجربیات معنوی راهبان بودایی و کشیشان مسیحی و همچنین مقایسه آن با یک شخص خداناباور را شرح میدهد. یافتههای او بیان میکند که در خلسه معنوی امکان کاهش دادن فعالیت مناطقی در لوب آهیانهای که متعلق به درک شخص از بدن خود است، وجود دارد و چنین تجربهای تقویتکننده حس یکسانپنداری خود با هستی است. برای مسیحیان چنین تجربهای به درک حضور خداوند تفسیر میشود و برای بوداییان به عروج از توهم مادی و درک مرتبهای بالاتر از واقعیت. شخص خداناباور ممکن است چنین تجربهای را به رهایی از اضطراب و افزایش همدلی با دیگران تعبیر کند. 4) نقش تفاوت عملکردی دو نیمکره مغز در شکل دادن و تغییر باورهای معنوی ازجمله سایر موارد اشارهشده در کتاب است. نیمکره چپ در تثبیت باورها و نیمکره راست در تغییر باورها (در شرایط دریافت دادههای محیطی کافی) پررنگتر هستند. اشخاصی با تجربه طولانیتر عبادت و تأمل معنوی حتی در شرایط عادی هم دارای عدم تقارن در فعالیت عصبی نواحی تالاموس در نیمکره راست و چپ هستند که این به درک متفاوتی از واقعیت در مغز آنها تعبیر میشود. سخن گفتن به زبانهای غریب در مناسک برخی از مذاهب هم بخشی از پژوهش را به خود اختصاص دادهاند که نقش نواحی مغزی دخیل در گفتار را در تجربه معنوی موردبحث قرار میدهند. "نیوبرگ" در انتهای کتاب راهکارهایی برای تبدیلشدن به یک باورمند بهتر بر اساس یافتههای علوم اعصاب را پیشنهاد میدهد، بهویژه در جهت افزایش تساهل و تسامح در قبال کسانی که باورهایی متفاوت دارند. #عصب_شناسی_الهیات #علوم_اعصاب_دین
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.