یادداشت Asal

Asal

Asal

1404/3/31

        نازنین به زعم من شبیه به مونولوگی طولانی است که از زبان راوی غیرقابل اعتمادی روایت می‌شود؛ انقدر غیرقابل اعتماد که تقریبا هیچ جایی از داستان نتوانستم بفهمم کدام کلمات و تعابیر صرفا ساخته‌ی ذهن نسبتا مریض راوی و کدام یک واقعیتی که در حال رخ دادن بیرون از ذهن روایت کننده است (که از قضا همین مرا مجذوب خود کرد).

اما جدا از تحلیل روایی و فنون داستان‌نویسی و شخصیت‌پردازی بی نظیری که استفاده شده (که کمتر از این هم از داستایوفسکی توقع نمی‌رفت)، نازنین دو نکته را در ذهنم ماندگار کرد:
اول آنکه از من پرسید "روی این خاک یک آدم‌ زنده پیدا می‌شود؟" و من طبق تقریبا چند ساعت از اتمامش می‌گذرد پاسخ می‌دهم خیر‌... ما بدن‌هایی بی‌روح و بی‌جسارت و حتی بی‌عشق بیش نیستیم...
و دوم آنکه همیشه عشق برای خوشحال بودن، خوشحال ماندن و خوشحال مردن کافی نیست... گاهی به اشتراک گذاشتن رازها و تجربیات، خواسته‌ها و احساسات از عاشق بودن مهم‌تر است.

من نازنین رو توی روزهایی خواندم که به مرگ از همیشه بیشتر فکر می‌کردم و اگر اینطور نبود، شاید برداشت دیگری و شاید حتی روشن‌تر یا امیدوارانه‌تری داشتم.
      
134

16

(0/1000)

نظرات

چقدر راوی غیر قابل اعتماد براش مناسبه ، یادمه زمانی که خوندمش منم چنین حسی راجع بهش داشتم ولی هیچ وقت کلمه درستی براش پیدا نکردم
1

1

Asal

Asal

1404/4/1

ممنونم از نظرتون🌿 چه جالب که حس مشترکی به تعابیر این راویِ عجیب داشتیم😀 

1