یادداشت پارسا گلی نژاد
1404/5/2
"شیاطین" اثر جاودان داستایفسکی،روایت باطن حقیقی انسان است.انسانی که انگار از ابتدا تخم شر را در قلبش کاشتند و سپس رفته رفته با خودشناسی توانست بعد دیگر روح خود را اعم از نیک بودن و مهربانی و عشق را کشف کند. شیاطین روایت آدم های نالان است.آدم هایی که دیگر لبریز شده اند از احساسات.به گونه ای که دیگر اهمیتی به احساسات نمی دهند و این لبریز بودن دلیلی شده بر تک بعدی شدن روحشان.این آدم ها انگار می دانند یک جای کار می لنگد اما مدام مُصِر هستند به اینکه اعتقادی مقدسی را پی بگیرند.آدمی که پدر معنوی نسلی دیو صفت شد،برای سالیان سال در این راه تلاش کرد اما بالاخره فهمید که تنها زیبایی های این دنیا ارزش زندگی کردن داشتند نه آن اعتقادات رادیکال افراطی ای که باعث شد همه به جان هم بیفتند. کس دیگر،از درون پوچ می شود.لذت می برد دیوانه خوانده شود.از قصد کارهایی انجام می دهد که اورا دیوانه بدانند.رذالت برای او کلمه مقدسی است اما با ظهور پوچی انگار نمی تواند به مانند قبل معنی کلمه رذالت را درک کند.زن هارا دوست دارد.عاشق این است که با عاقل ترین و دیوانه ترین شان وقت بگذراند.به گونه ای که در این راه کلمه ای مانند گناه برای او تعریف نشده است.او پس از شخص اول،پدر معنوی حلقه سیاسی روسیه خوانده می شود. و در اینجا می مانند چندین و چند دست پرورده شخص دوم که با نزول شخصیت اش،این افراد هم به نوبه خود سقوط می کنند.داستایفسکی از هیچ چیزی دریغ نکرده است.همه را با خود به درون سیاهی کشانده و در ابتدا خواننده گمان می کند این طریقه نوشتن انگار نوعی زیادهروی می تواند محسوب شود ولی کافی است ساعاتی بگذرد و احوال شخصیت های داستان بلند "شیاطین" بر او مستولی گردد.زین پس این داستان هیچ مبالغه ای برای او ندارد."شیاطین" تصویر حقیقی آینده روسیه از دید نویسنده ای چیرهدست در سال ۱۸۶۹ است که تنها ۴۰ و خورده ای سال بعد تر،همین شیاطین زمام حکومت روسیه را در دست گرفتند. شیاطین...شاهکار؟آری... خواندنی؟آری این داستان بلند از معدود کتاب هایی می تواند باشد که ارزش دو یا سه بار خواندن را دارد.هر بار لایه ای از این جامعه توصیف شده برای خواننده آشکار میشود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.