یادداشت الینآ📚.
1404/4/21
بادبادک باز روایت یک زندگینامهست که مواقعی رو شرح میده که افغانستان در اون موقع در حال فروپاشیه. بله همون موقعست که رژیم سلطنتی این کشور داره از بین میره. اما شخصیت اصلی رمان، آقا امیر! کودکیش با پسری به اسم حسن میگذره! امیر اربابزادهست و حسن ،پسر خدمتکار اونجا و قوم و خویشش برمیگرده به هزارهها.مادر امیر سر زایمان میمیره و بدون مادر، بزرگ میشه. مادر حسن هم ، همون بعد زایمانش پسرش رو ترک میکنه؛بعدش یه خانم بور به این دو پسر شیر میده و خب باهم یه برادر محسوب میشن از یه طرف!خلاصه بعداً که امیر داره به نوجوانی خودش میرسه جنگ بیشتر میشه و مجبور میشن به همراه پدرش به یه جای دیگه برن. خب یکم جمعش کنم تا داستان رو لو ندادم!😂 و میرسیم به نظر شخصی. امم راستش نمیدونم چی بگم! کتاب به قدری غمگین بود که دلم خیلی گریه میخواد!دلم به قدری به حال حسن و علی میسوخت که نزدیک به گریه کردن بودم. امیر هم زندگیش خیلی سخت بود. البته سخت که جای خود، ولی یه سورپرایزی توی زندگیش داشت که بیا و ببین! خلاصه کتاب خوبی بود. پیشنهاد میشه.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.