یادداشت پرتقال

        قشنگ بود! بازم سریع خوندمش دست خودم نبود(دو ساعته)، به مامانم گفتم سریع تمومش کردم و به جای اینکه تعریف کنه گفت: ایکاش کتاب خوندن همین جوری بود.(اشاره به اینکه کتاب رو باید فهمید نه اینکه انقدر تند خوندش که نفهمی چی شد) و بعد به صورت خجالت زده در حالی که چند صفحه آخر کتاب رو می خوندم یه گوشه چپیدم.
وسطاش واقعا اعصابم خورد شده بود چون خیلی ضایع بود که همه فکر می کردن اینا دیوونن، بعدشم، تام(گدا) باید اون موقع که شاه زنده بود همه چیزو مثل آدم توضیح میداد نه این که عین خُلا بگه من تامم من شاهزاده نیستم که همه فکر کنن دیوونه شده، بعد آخراش که همه چی درست شد داشتم از ذوق و خوشحالی میترکیدم.
 از اون کتاباست که هزار تا فیلم و انیمیشن و چیز میز ازش ساختن و میدونید چی شد؟ تازه وقتی تمومش کردم فهمیدم خلاصه شده ی کل داستانه😐 برم ناشرُ خفه کنما😑، و خب نتیجه اخلاقیش این بود که هر کسی حسرت زندگی اون یکی رو می خوره.. اما اگه یه روز جاش با اون عوض بشه دلش می خواد برگرده به اون زندگی خودش، خلاصه که هر زندگی ای دارید قدرشو بدونید چون زندگی هیچ کس بی نقص نیست.
      
33

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.