یادداشت سمیرا علی‌اصغری

پیرزن جوانی که خواهر من بود
        برای اینکه خیلی بد باشی، ذات خراب لازم است یا جامعه‌ای که تو را با صفت‌های بد بار بیاورد؟ خودت تمایلات ضدانسانی داشته باشی کافیست یا نیاز است به پدری که سرکوفت بزند و مدرسه‌ای که به چشم حقارت نگاهت کند؟
ماجرای پرویز از کودکی تا پیری، قصه‌ی شکل‌گرفتن شخصیتی منفور و بی‌عاطفه است. چند نقطه‌ی روشن بیشتر ندارد این زندگی؛ وسط‌های کتاب که بستنی را پرت می‌کند توی دیوار و آخر کتاب که سرما می‌خورد.
ایده داستانی به نظر من چندان خاص و پخته نبود و شیوه‌ی روایت هم کمکی به بالا‌کشیدنش نکرد. شاید هم به خاطر روی اعصاب بودن شخصیت اول است که دل خوشی از کتاب ندارم.
      

17

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.