یادداشت Melorin:))

Melorin:))

Melorin:))

6 روز پیش

        الان که کتاب رو تموم کردم واقعا خوشحالم که اون روز توی کتابخونه از بین کتابهایی که با نگاه تشنه و منتظر شوقِ لذت منتخب شدن رو می‌کشیدن، سپید دندانِ عزیزم رو برای چالشی با دوستِ سابقم انتخاب کردم!
سپید دندان در ابتدا واقعا کسل کننده بود. خیلی خیلی زیاد. و به همین دلیل یه ستاره کم کردم. اگه به خاطر دوره‌ی عجیب غریب و ناپسندی که داخلشم نبود؛ آیا می‌تونستم خیلی زودتر تمومش کنم؟ 
من آدمِ فهمیده‌ای نیستم، ولی تنها چیزی که الان میفهمم اینه که من این  گرگِ دوست داشتنی رو هرگز فراموش نمی‌کنم.
هرچند با توجه به اسمِ فصل/بخشِ آخر حدس می‌زدم که چه اتفاقی میوفته ولی چرا هنوز هم نمیتونم باور کنم؟
یکی از نکاتِ بارز این کتاب که خیلی موردِ استقبالم واقع شد این بود که من می‌تونستم از وقایع یک تصویر در ذهنم تصور کنم. و این خیلی چیز جدیدی برای کتاب‌دوستان نیست، ولی برایِ منی که معمولا جزئیات رو سریع رد می‌کنم و کم پیش میاد که بتونم در خیالم با اون کتاب اُنس بگیرم خیلی تاثیرگذار بود. کتاب های زیادی نبودن که بتونن چنین کاری با ذهنِ ناسالم من انجام بدن^^
سپید دندان واقعا داستانِ جالبی داره. دراوایل داستان به قاطعیت نه، ولی در اواسط به بعدِ داستان خوشبختانه، مدام با اتفاقات و وقایعِ جدید، شیرینیِ احساساتِ درهم آمیخته رو دوباره و دوباره در خواننده زنده می‌کنه و به میخِ ماندگاریِ اثر در ذهن ضربه‌ی محکمی میزنه.
و در این بین من به شخصه خیلی از بخشِ "خدایِ محبت" لذت بردم و از اینکه گرگِ مظلوم داستانِ پر دردِ ما بالاخره به صفایی دست یافته، از سرور و شادمانی لبریز شدم!(+خنده‌ی احمقانه)
من واقعا حافظه‌ی خوبی ندارم، ولی هیچ‌وقت احساسِ خوبی که از خوندن این کتاب داشتم رو فراموش نمی‌کنم:)...
امیدوارم از این "گرگ‌های مقدس" در زندگیِ همه‌مون باشه تا حسرت به دل از دنیا نریم.
      
44

9

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.