یادداشت 𝓜𝓪𝓼𝓸𝓾𝓶𝓮𝓱 𝓽𝓪𝓱𝓮𝓻𝓲

                                                           به نام خدا 
بلاخره هر کسی یک عادتی داره، عادت من هم اینه که وقتی  میخوام کتاب بخونم یکهو می پرم رو تختم و ولو می شم.
عصری بود و  روی تختم دراز کشیده بودم و داشتم کتاب ( خاکسپاری دوم بانوی مرگ) را می‌خواندم . به  انتهای داستان رسیدم و سرم را  چرخواندم و  به طبقه دوم کتابخانه‌ ام نگاه می‌کردم ،چشمم به جلد  خاکستری کتابی  افتاد. کتابی  که داشتم می خواندم را ول کردم و سریع بلند شدم و  کتاب خاکستری رنگ را از داخل کتابخونه بَر داشتم. 
نگاه کردم و دیدم اِ اِ اِ اِ اِ اِ!! <<خرنامه>> فکر کنم  یکی دو سالی بود که از باغ کتاب خریده بودم و اصلا بهش  نگاه هم نکرده بودم .یک  نگاه به جلد و این ور اون ورش انداختم و رفتم تو بهخوان تا یاداشت های بقیه رو بخونم. یکهو شاخ در آوردم کسی درباره ی این کتاب یاداشتی  ننوشته .  همین انگیزه ای شد تا من اولین نفری باشم که برای این کتاب یادداشت بنویسم.  شروع کردم به خواندنش.
خب دیگه به نظرم مقدمه خیلی زیاد شد بریم سراغ اصل مطلب. 😅
کتاب خرنامه ۷۵ تا حکایت های یک صفحه ای و یا چند خطی کوتاه از خران هست. البته تقریبا می شود گفت که بعضی از این حکایت ها فقط یک اسم خر در آن آمده و خر در آن حکایت زیاد نقشی ندارد.
عنوان های حکایت ها در داستان جالب و بعضی عجیب بودند.
بعضی ا، این حکایت ها خیلی مسخره و عجیب بودن و بعضی هایشان جالب و خنده دار . 
من حکایت نفرین خر را خیلی دوست داشتم اما با این که اصلا با عقل جور در نمی آمد.
خر ها حیوانات باهوشی هستند و بد نیست که حالا یک کتاب هم از آنها نوشته شود .
کاش خر  هم سواد داشت و میتوانست کتاب خودشو بخونه .

🫏🫏
      
49

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.