یادداشت محمدجواد قیاسی
1402/2/7
اگر ازم بخواهند یک نویسنده ایرانی مثال بزنم که به زبان فارسی اشراف زیادی دارد، به جرات میتوانم ابوتراب خسروی را نام ببرم. او را میشد بیشتر و زودتر از اینها شناخت. اما ملالی نیست، چون بطور عمده، اعجوبههای فرهنگ و هنر ایرانی همیشه دیر شناخته میشوند، هریک به دلیلی؛ تا بوده همین بوده! رمان ملکان عذاب، همچون دیگر آثار ابوتراب خسروی، قدرت عجیبی در زبان دارد. اساساً به گونهای سخن میگوید که هر مخاطبی حرف را نه تنها بفهمد، بلکه بیان درست آن را بیاموزد. محتوای ملکان عذاب، در نکوهش آیین تصوف در ایرانِ سالهای گذشته است. که قضاوتی در رابطه باهاش ندارم. این را میتوانم بگویم که داستانش سلیقهی من نبوده، اما حق ندارم روایتش را ضعیف و یا ناقص و یا دیگر چیزهای از این دست بیانگارم. شاید اگر ابوتراب خسروی، پا به پای منطق هنری خود در خلق شخصیتها، به احساسات درونی آنها رنگ و بو میبخشید، الان همهی کتاببازها و کتابخوانها عاشقش بودند. هرچند، من بخاطر اینکه یک هنرمند واقعیست، تا ابد طرفدارش خواهم بود. حالا بگویید ببینم... ملکان عذاب خواندهها کجای مجلس نشستهاند؟
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.