یادداشت

سه خواهر
        نمایشنامه‌ای از سه خواهر و یک برادر در چهار پرده؛ خانواده‌ای تحصیل‌کرده و روشن‌فکر که مسکو را مدینهٔ فاضلهٔ خود برای زندگی می‌دانند. 

بینش شخصیت ها که در جمعی دوستانه با حرف‌های فلسفی بهش پرداخته میشه از مورد علاقه‌ترینای من بود💫🔥؛
نقطه نظرات "توزنباخ" و "ورشینین" را در مورد زندگی و مرگ خیلی دوست داشتم.

یک نکته‌ای که اخیراً در مورد آثار نویسنده‌های بزرگ و مشهور جهان خیلی به چشمم اومده این هست که این‌ هنرمندان نویسنده- روانشناس هستند؛ یعنی جدا از تحلیل و تفکر در متن و معنای داستان کتاب، بایستی به ویژگی‌های شخصیتی هرکدام از کارکترهای داستان جداگانه پرداخت و با «گونهٔ انسان» جور دیگری آشنا شد. 

به عنوان مثال در مورد توزنباخ (بارن) که در این نمایشنامه یکی از شخصیت‌های جالب توجه برای من بود، جناب علیخانی نوشته‌اند که: 
«خوشبخت‌ترین شخصیت نمایشنامه و قهرمان آن است که به نحوی کلاسیک در آخر نمایشنامه کشته می‌شود. عاشق می‌شود و در راه این عشق حاضر است هر کاری بکند چون در عشق خوشبختی را یافته است هر چند می‌داند این عشق یکطرفه است اما دست از تلاش بر نمی‌دارد. دید روشنی دارد و حرف‌هایی می زند که گویی از درون چخوف بر زبان او جاری می‌شود. خوشبختی را دست یافتنی می‌داند و تنها راه رسیدن به آن را خواستن و همت در راه زندگی می‌داند. نسب آلمانی او کنایه‌ای به جامعه وطن پرست روسی است. نکته جالب اینکه پوشکین و لرمانتف که اشعار زیادی از آنها در متن قید شده هر دو در دوئل و جوانی کشته شده‌اند!»
      
6

32

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.