یادداشت حنانه علی پور
1403/6/10
4.1
14
آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم /اگر از خمر بهشت است و گر باده مست دیدرو از داستانی به داستانی دیگه میره . از شخصیتی به شخصیت دیگه . وحدت و تکثر شخصیت ها براش فرقی نمیکنن .چه بسا بارها طی داستان مخاطب تشنه ی « رمان » شنیدن رو ، خطاب قرار میده و کنجکاویش رو به سخره میگیره . بک جای این شبه رمان، دیدرو میگه : «خواننده ی عزیز ، لازم است بدانید دیگر در اختیار من نیست حالا که خانم میزبان آمده است عذرش را بخواهم - چرا ؟ - به این خاطر که او با دو بطری شامپانی آمده است و آن بالا نوشته که هر ناطقی با چنین مطلعی ژاک را مخاطب قرار دهد ، حرفش حتما شنیده می شود» . اشاره ی جالب و زیبا به اینکه هم جبر هست هم اختیار؛ ولی داخل این جبر قوانینی برای زمین بازی ما انسان ها هست و در واقع اختیار هم قبول میکنه ( امر بین الامرین خودمون ؟! ) و تعداد زیادی از اشاره ی پنهان و آشکار به بحث جبر و اختیار . همون بحث داغ همیشگی . مورد دیگه ای که بهش میپردازه و یه داستان طولانی و بلندبالا ( داستان مادام دولاپوره ) رو بهش اختصاص میده ( چون تو کتاب هزاران داستان از فلان آشنای ژاک و بهمان آشنای ارباب تعریف میکنه 😄) بحث جنجال برانگیز نا همسان بودن امکانات و شرایط انسان ها در بدو تولده ( یک نوع از جبر زندگی رو داره بهمون نشون میده ؟ )اینکه نباید کسی رو قضاوت کرد به این دلیل که ما تو اون شرایط به خصوص نبودیم. اینکه اخلاقیات ثابت برای همه مون چیز عادلانه ای به نظر نمیرسه : « خب ارباب ! کی میداند آن بالا چه نوشته شده ؟ آیا می شود گفت کمک کردن خوب است یا بد ؟ » اگه دیدرو معتقده فقط جبر و جبر و جبر ؛ پس چرا از زبون ژاک میگه : «من دعایم را میکنم ، هر چه بادا باد » هنوز هم داره اشاره میکنه که امیدی هست به این تفکر که ما تو زندگیمون نقش داریم ؟🤔 سخت نگرفتن ژاک رو خیلی دوست دارم و باهاش احساس هم دردی ( اگه درد محسوب بشه! ) میکنم . ولی به نظرم این ویژگی ساده گرفتن همه چیز ، الزاما با تفکر determinism همراه نمیشه . میشه به مخلوطی از جبرگرایی و اختیار گرایی معتقد بود و زندگی رو سخت نگرفت. خلاصه که از لحاظ سبک کتاب جالبی بود و اصلا چندین صفحه داستان از نامرتبط ترین شخص میخوندی و نمیتونی بگی نویسنده در قبال این شخصیت سازی های به نظر بی مورد مسئوله و باید جوابگو باشه( اینکه از داستان خوشت بیاد یا نه رو اون بالا نوشتن) ، چون انتهای هر کدوم میخواد یه برگ دیگه از طومار اعظم سرنوشت باز کنه .
(0/1000)
1403/6/10
1