یادداشت яσвεят

яσвεят

яσвεят

دیروز

        «مرگ ایوان ایلیچ» رو خوندم و بهش سه ستاره میدم. موضوعش خیلی جالب بود؛ مخصوصاً جاهایی که ترسِ ایوان از مردن رو نشون میداد یا وقتی که مردمِ دورو و فیکِ دورش رو مسخره میکرد. بعضی قسمتها واقعاً فکر آدم رو درگیر میکرد، مثلاً وقتی میفهمه کل زندگیش الکی بوده. اما خب، خیلی جاها داستان کش میداد! مثلاً اونقدر توضیح میداد که ایوان چطوری درد میکشه یا چقدر از مرگ میترسه که یه وقتایی حوصله آدم سر میرفت. تازه، آخرش هم یه جورایی ناامیدکننده بود… انگار هیچ راه فراری نیست و آدم باید تسلیم بشه. شخصیتای دیگهٔ داستانم خیلی بیجان بودن؛ مثلاً همسرِ ایوان یا دوستاش فقط نقشِ آدمهای مزاحم رو داشتن و عمق نداشتن. ولی در کل، کتابِ باارزشیه. تولستوی تونسته یه چیزِ عمیق رو تو قالبِ یه داستانِ کوتاه بگنجونه. ، ولی میفهمم چرا بعضیا بهش پنج ستاره میدن. 
      
12

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.