کلید را
در جمجه ام بچرخان و داخل شو
به آغوش ِ اعصابم بیا!
در تاریکیِ سرم بنشین
اتاق را بگرد
و هرچه را که سال هاست پنهان کرده ام
از دهانم بیرون بریز.
پرده ها را کنار بزن
چشم ها را بشکن
و متن را از نقطه ای که در آن اسیر شده
آزاد کن
- بخشی از شعر به آغوش اعصابم بیا