یادداشت اختر خانوم
3 روز پیش
حماسه ای به نام نوروز. خاکستر میبارد. زمان متوقف شده. همه آب ها تبدیل به گنداب شده اند؛ دنیا رو به نابودی است و مردم این رو از چشم جم، شاه پیشدادی میبینند و اعتقاد دارند او نفرین شده. بعضی برای رهایی از این وضعیت به سرزمین های دیگر میروند، بعضی سعی دارند شاه را بکشند، بعضی قصه میگویند و تقریبا همه در آخر پایشان به چاه فراموشان باز میشود. پادشاه و مردم باید هفت خوان را بگذرانند تا از این تاریکی خلاص شوند. این خلاصه ای از شروع حماسه بود. ایده واقعا ناب و جذابی بود. خط به خط کتاب، رفت و برگشت زمانی، توصیف ها واقعا دقیق و جذب کننده بود. از عناصر ایرانی به شدت استفاده شده بود و شرح اونها خیلی جذاب بود. از رنگ و طرح لباس ها گرفته تا غذا ها و حتی شکل گیری ایده ها برای درست کردن چیزی تا توصیف احوالات و مکان ها و رویداد ها. شما شاید شخصیت جمشید یا حتی دختران جمشید که شهرناز و ارنواز هستند رو توی شاهنامه باهاشون آشنا باشید و حتی موجودات اساطیری دیگه، ایزد ها، و یا اگه فانتزی ایرانی خون باشید شاید اسم های بعضی شخصیت ها خیلی براتون اشنا باشن ولی ما اینجا با یک چهره دیگه ای از همه این شخصیت ها رو به رو هستیم. شخصیت پردازی واقعا عالی و حتی اسم گذاری بعضی شخصیت ها و دلیلی که بعدا برای اون اسم ها میارن خیلی زیبا و پر احساس هست. یک فانتزی کامل ایرانی =) و یک ستاره کم کردم چون زمان و سن شخصیت ها کمی برام گیج کننده بود. البته برای خودم دلیل آوردم چون کلا خورشید و زمان متوقف شده بودند ولی من با قسمت سن شخصیت ها وقتی هنوز جهان این طور نشده بود مشکل داشتم. و دلیل بعدی اینکه چند جا انگار نویسنده (یا شاید هم اشتباه تایپی و ویراستاری هست) یک چیزی که قبلا رد کرده رو میاد تایید میکنه یا یک چیزی که قبلا انگار دو نفر میدونستن در ادامه فقط یک نفر ازش خبر داره. ولی در کل این حماسه شما رو همزمان در غم، قدرت، شادی، عشق و محبت فرو میبره و در جای جای کتاب به ایرانی بودنتون افتخار میکنید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.