یادداشت امین

امین

امین

4 روز پیش

کلکسیونر
        «اگر به دل هر چیزی نقب بزنی، همیشه و همیشه فقط اندوه به کف می‌آوری؛ همه‌جا.»

ایدۀ کتاب جالب بود. بخش اول کتاب هیجان‌انگیز جلو می‌رفت. برای من از اون کتاب‌هایی نبود که برای ادامه دادنش ذوق و شوق داشته باشم، اما وقتی خودم رو مجبور می‌کردم که پاش بشینم، راحت پیش می‌رفت. بخش دوم کتاب هم تا یه جاهایی جالب بود. درسته که شخصیت اصلی خیلی حرف می‌زد و از زمین و زمان می‌گفت، اما می‌شد حس کلافگیش از حبس رو درک و لمس کرد. چیزهای جالبی هم لابه‌لای حرف‌هاش می‌گفت. 

از یک جا به بعد، دنبال کردن مرور اتفاقاتی که در بخش اول افتاده بود، این بار از زاویۀ دید شخص دوم، سخت شده بود. خیلی از اتفاقات و حتی توالی اتفاقات بخش اول از ذهنم بیرون رفته بود و البته حس می‌کردم که روایت دو شخصیت اصلی بعضی جاها با هم تفاوت داره. احتمالاً این موضوع عمدی هم باشه، اما از مضرات کتاب الکترونیکی اینه که آدم رغبت نمی‌کنه برگرده عقب و نگاهی به بخش‌های پیشین بندازه (هرچند با وجود امکان جست‌وجوی راحت در کتاب الکترونیکی، به نظر می‌آد اتفاقاً نگاه به عقب ساده‌تر باشه، اما حداقل تجربۀ شخصی من خلاف این رو نشون می‌ده. یه‌جور سد ذهنی برای این کار برام می‌سازه). خلاصه که دوتا روایت رو با هم مقایسه نکردم و اون‌قدر هم نتونست من رو با خودش همراه کنه که برای چنین کاری انگیزه داشته باشم.

و پایان کتاب؛ دوستش نداشتم، در حالی که با پایان‌های باز مشکلی ندارم.

کتابی نیست که به کسی توصیه‌اش بکنم یا نکنم، اما از خوندنش ناراحت نیستم، چون اسمش زیاد این‌ور و اون‌ور شنیده می‌شه و الان که خوندمش، دیگه می‌دونم چندان پسند من نبود. در مجموع 2.75 از 5.

«ولی گاهی اوقات ترسناک است، فکر کردن به اینکه اگر زندگی را جدی بگیری، گذرانش تا چه حد مشکل است.»
      
44

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.