یادداشت samin⋆
1403/12/30

''آخرینِ هزاروچهارصدوسه'' ثریای شهریار رو، آیدای شاملو رو، همه میشناسیم؛ معشوقه های واقعی.. اما هلیا؛ واقعی نیست، ما عاشقِ هلیا رو نمیشناسیم، هلیا انگار که ظرفِ سفالی کارِ دستِ ابراهیمیه. ثریا و آیدا و.. دوست داشتنی اند چون معشوقهی قلم به دست های کار بلدیاند؛ اما هلیا.... اما هلیا ... هلیا خالق خیلی کار بلد تری داره؛ ای وای از قلمِ نادر ابراهیمی!! بی نظیر بود.کار هرکسی نیست دو زمان رو باهم جلو بردن، و ابراهیمی خیلی درست این کار رو کرده بود. [بار دیگر شهری که دوست می داشتم] رمان نیست. پس چیست؟ نمیدانم؛زیباست آخرین باری که همچین چیزی خوانده بودم ؛ هشت کتابِ سهراب بود؛ همینقدر سبز، حال خوب کن. صفحه به صفحهی کتاب رو خط کشیدم بس که ابراهیمی دوست داشتنی شرح میداد و سبز میگفت. هلیای او
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.