یادداشت آمنه آزاد

        از آن کتاب‌هایی که نمی‌شود لحظه‌ای زمین گذاشتش...
در ناتا نویسنده دستت را می‌گیرد و پا به پای کنیزکی سیه‌چرده، از سرزمینی دور تو را عبور می‌دهد و تا به حجازِ جاهلیت می‌رساند و جرعه جرعه رنج بردگی را به کامت می‌ریزد. و بعد، با طلوع پیامبر آخرالزمان و مهربانی‌اش، حلاوت مسلمانی را به جانت می‌نشاند. مردان با زنانشان نرم‌خو می‌شوند و اربابان با بردگانشان هم‌سفره. ماریه‌ی مطبخ‌نشینِ تحقیرشده، حالا همسایه ی نورِ چشم پیامبر می‌شود و شاهد تمام وقایع کوچه‌های مدینه است. وفات پیامبر را به سوگ می‌نشیند و از سقیفه دلش خون می‌شود و از دیدن علیِ دست‌بسته بر سر می‌کوبد و از ماتم فاطمه جان می‌دهد.
آنجا که غدیر را روایت می‌کند، شوق تمام عالم به جانت می‌ریزد و آنجا که روضه‌ی درِ سوخته و پهلوی شکسته و بازوی کبود را می‌خواند، جگرت را می‌سوزاند...
ناتا رمانی‌ست که قطعا ارزش خواندن دارد و معرفت می‌افزاید.
      
7

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.