یادداشت محمد میرشاهی
1403/5/31
کتاب دارای نثر روان و داستان پرکششی هست و گام به گام می تونی رنج و مصیبتی که ایرانیها در یورش بی امان مغول تحمل کردن رو حس کنی. خوندنش آدم رو خسته نمی کنه توصه اش می کنم. از مقدمه کتاب چنگیزخان : یورش مغولان به ایران در سال ۶۱۶ هجری قمری (۱۲۱۸ میلادی) آغاز گردید. ادوارد تلر در خاطراتش در مورد حمله چنگیزخان مغول به ایران دوره خوارزمشاهی می نویسد : «یک نمونه مهم در تاریخ، جنگ های چنگیزخان مغول، و به ویژه تخریب سرزمین های پارسی است. بیش از نصف جمعیت سرزمین تسخیر شده نابود گردید و پارس، که همان ایران امروزی است، هرگز جلال و ابهت پیشین خود را دیگر باز نیافت.» بیش از نیم قرن پیش واسیلیان روزنامه نگار جوان، مورخ و متخصص زبان های شرقی برای سیاحت به کویر لوت رهسپار شد. وفور ویرانه های شهرها و روستاهای حاشیه کویر، مولف را حیرت زده کرد. هیچ انسانی در آنها ساکن نبود. در طول راه به ندرت سیاه چادرهایی به چشم می خورد. کتاب چنگیز مغول در شامگاه یکی از روزها هنگام استراحت، چوپان سپید مویی علل وفور این ویرانه ها را به یان چنین توضیح داد : فرنگی، خیال نکن که سرزمین ما همیشه چنین خاموش و غم انگیز بوده است.اینجا در گذشته آباد و پر بود ولی استیلاگران آزمند بارها از این سرزمین گذشته و آن را به خاک و خون کشیده اند. این وادی در زمان های باستان عرضه انواع تاخت و تازها بوده است؛ سپاهیان اسکندر، لشکریان عرب، لشکریان چنگیز «جهان گشای»، سپاهیان تیمور لنگ و جنگجویان نادرشاه افشار هر کدام در عهد خود در این سرزمین تاختند… اینجا شاهراه بزرگی بود.» واسیلی یان در سال ۱۹۳۹ تالیف رمان جنگیزخان را که نخستین کتاب از سه رمان اوست، به پایان رساند. در سال ۱۹۴۱ رمان «با تو» و در سال ۱۹۴۵ رمان به سوی آخرین قلزم که بخش نهایی رمان های سه گانه است منتشر شد. این سه رمان تاریخی که به استیلاگران مغول اختصاص دارد، هم از نظر حجم و هم از نظر اهمیت ادبی، مهمترین اثر نویسنده است. سیمای چنگیزخان، «اهریمن خون آشام» دوران گذشته از دیر باز ذهن نویسنده را به خود مشغول می داشت. واسیلی یان در یکی از مقالات خود که به شرح زندگی او اختصاص داشت، راز تالیف کتاب چنگیزخان را چنین توضیح می دهد : «چرا من از میان استیلاگران بزرگ آسیا به ویژه چنگیزخان را برگزیدم و سیمای او را چگونه و بر چه اساسی مجسم ساختم؟» سبب آن یک تصادف بود : شبی در خواب دیدم که چنگیزخان جلوی درب یورت خود نشسته است. این یورت از خیمه های معمولی صحرانشینان توانگر بود که قالی های رنگین آن را زینت می داد. چنگیزخان روی پاشنه پای چپ نشسته بود و زانوی راست را در بغل داشت. او مرا به نشستن در کنار خود خواند و صحبت ما گل انداخت. ناگاه به من گفت : بیا کُشتی بگیریم. من گفتم : آخر تو از من زورمندتری. در جوابم گفت : باشد، آزمایش می کنیم. ما به آیین روسی کمربند چرمین هم را گرفتیم در حالیکه به نوبت پاها را جا به جا می کردیم به کُشتی پرداختیم. ناگهان احساس کردم که او با بازوی خود پشت مرا در هم می فشارد و کم مانده که تیره پشتم را خورد کند. در عالم خواب با خود گفتم چه کار کنم از خود را برهانم؟ هم اکنون مرگم فرا می رسد. فکری به سرم زد و گفتم اینها همه در عالم خواب است و من باید هر چه زودتر بیدار شوم. آنگاه تلاش کردم و از خواب بیدار شدم. از آن به بعد تصویر زنده ای از چنگیزخان به دست آوردم و بر آن شدم تا در بیداری با او دست و پنجه نرم کنم و بدین منظور با نهایت دقت به مطالعه منابع و مدارک تاریخی دوران او پرداختم. منابع و ماخذ که برای نگارش کتاب چنگیز مغول بررسی شده زیاد هستند از آن جمله اند : تالیفات مورخین مغول، چینی، ایرانی و عرب نظیر جامع التواریخ نوشته رشیدالدین فضل الله، تاریخ جهانگشای اثر عطا ملک جوینی، تاریخ حبیب السیر نوشته غیاث الدین خواندمیر، سیره جلال الدین منکبرنی تالیف محمد بن احمد نسوی منشی جلال الدین، طبقات ناصری تالیف ابو عمر عثمان منهاج الدین سراج جوزجانی، کتاب کامل التواریخ اثر عزالدین علی بن محمد ابن الاثیر و غیره، تالیفات محققین و دانشمندان روسی نظیر بارتولد، برزین، ولادیمیرتسف و انبوه دیگری از آثار مولفین شرقی، روسی و اروپایی. کتاب یان به هیچ وجه بازگفت و تکرار منابع تاریخی نیست، بلکه ترکیب بدیعی است از پژوهش های تاریخی و ذوق و قریحه ای ادبی. ( برگرفته از سایت دی بوک)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.