یادداشت سید رمضان حسینی
1401/3/19
4.0
54
تکهداستانهای عجیبی در تاریخ و اساطیر این کشور وجود دارد که چند وقتیست حواسم را به خودشان مشغول کردهاند. داستانهایی که جان میدهند برای اینکه بعد از خواندنشان از این که ایرانی هستیم شرممان بشود و بعد از اینکه فهمیدیم اشتراکاتی با قهرمان(؟)هایشان داریم از خودمان منزجر بشویم. تکهداستانهایی که انگار هستند تا یادمان بیاورند که خدا با هیچ قومی خویشاوندی ندارد و هیچ تباری از ازل مقدس و پاک و... خلق نشدهاند و خلاصه ما ایرانیها گاهی وقتها چندان تحفهای هم نیستیم. بیکتابی یکی از همین تکههای ناب و عبرتآموز و پر درس تاریخ ماست. احسنت به این نویسندهٔ جوان که توانست چنین تکهٔ نابی را پیدا کند و از دل آن چنین داستان خوبی در بیاورد. این از مقدمه! قبل از این که این کتاب را دست بگیرم یادم رفته بود که نویسنده چه قلم خوبی دارد -خصوصا در توصیفها- و چه علاقهای به جلو عقب کردن در زمان دارد و چقدر -اگر دلش بخواهد- میتواند بددهن باشد و جایی که اصلا انتظارش را نداری حرفهای زشت زشت بزند! با خواندن همان دو-سه قسمت اول همهٔ اینها دوباره یادم آمد :-) این هم از نویسنده! داستان شروع خوبی دارد (هرچند بعضیها میگفتند که گیجکنندهاست و حق داشتند) و اگر اوجش را ماجرای خانهٔ فروغالدوله بگیریم باز هم اوج خوبی داشت و اگر داستان فرعیش را ماجرای میرزا رضای کرمانی بدانیم، آن هم فوقالعادهست. فقط پایانبندیش کمی در نسبت با بقیهٔ اجزای داستان آبکی و تخیلی در آمده بود. میماند چند تا نکته: بعضی از شخصیتها و توصیفها واقعا به فضای داستان مینشست. پدراندر شخصیت مورد علاقهم بود! من همیشه با غافلگیریهایی از جنس دیدن شخصیتهای تاریخی در داستانها و... ذوق میکنم. دیدن میرزا رضای کرمانی حقیقتا مشعوفم کرد. رده بندی سنی: بدون شک بالای ۱۸ سال!
5
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.