یادداشت gharneshin

gharneshin

gharneshin

5 روز پیش

        (( بله سرنوشت همین است، فراموش‌مان خواهند کرد. هیچ کاری نمی‌شود کرد. تمام آن‌چه را که جدی، بزرگ و پر اهمیت می‌دانیم، با گذشت زمان، فراموش و بی‌اهمیت خواهد شد. ))
داستان ملال و تلاش سه‌ خواهر برای معنا دادن به زندگی‌. شخصیت پردازی داستان بسیار جالب، تفکر بر‌انگیز و زیباست. شخصیت‌هایی که شاید هر روز آن‌ها را در واقعیت می‌بینیم. 
سه‌ خواهر و یک برادر که فکر می‌کنند با رفتن به موسکو، عاشق شدن، پیدا کردن کاری بهتر و با ادامه دادن درس خواندن مشکلات‌شان حل می‌شود و به آرامش می‌رسند؛ اما در واقع هیچ تلاشی برای تحقق بخشیدن به آن رویا‌ها نمی‌کنند. انگار ناخودآگاه می‌دانند بر طرف شدن میل آن‌ها نه‌تنها ملال و بی‌معنایی زندگی‌شان را بر طرف نمی‌کند، بلکه آن‌ها را افسرده‌تر می‌کند چون دیگر میل، هدف یا آرزو و رویایی ندارند. شخصیت‌هایی که قابلیت‌های زیادی دارند اما نمی‌توانند از آن‌ها استفاده کنند به طوری که چخوف به آن قابلیت‌ها می‌گوید (( تزیینات اضافه! ))
چخوف چه زیبا به تصویر می‌کشد ملال انسان در زندگی را. انسان‌هایی که دائم فکر ‌می‌کنند اگر آن کار دیگر را می‌کردم بهتر بود، اگر آن‌جا بودم بهتر بود و حتی خودشان می‌دانند تحقق آن رویا‌ها چیزی از ملال یک انسان در این زندگی را کم نمی‌کند.
شخصیت‌ها کار کردن را ستایش می‌کنند. کار کردن، گذراندن زمان با کار و فکر نکردن به معنا‌ و هدف زندگی‌شان و خسته برگشتن و خوابیدن را راه رهایی از آن ملال می‌دانند. 
(( اگر زندگی را غم‌انگیز می‌یابیم، اگر به نظرمان گرفته‌ و افسرده‌کننده می‌آید، به این دلیل است که کار نمی‌کنیم. ما جزو آدم‌هایی به دنیا آمده‌ایم که کار کردن را تحقیر می‌کنند. ))
درکل ترجیح می‌دادم نمایش این داستان را ببینم. نمایشنامه و تک تک شخصیت‌ها جای بحث بسیار دارند و نمی‌توان به سادگی از آن‌ها گذشت. 
      
17

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.