یادداشت فاطمه رحمانی‌فر

پنجره های تشنه: روزنوشت های انتقال ضریح امام حسین (ع) از قم به کربلا
        فقط میتونم بگم به عمرم یاد ندارم با کتابی این‌چنین گریه کرده باشم. هرچی به آخر کتاب نزدیک می‌شد دچار تناقض درونی می‌شدم. مخاطب انقدر خوب با نویسنده و کاروان همراه شده بود که پا‌به‌پا‌ی انتقال‌دهندگان ضریح دلتنگ می‌شد. انگار این وابستگی و انس به ضریح به خواننده هم منتقل شده بود. اما چیزی این وسط بود که من را کشاند یک‌جا ۷۰،۸۰ صفحه آخر کتاب را بخوانم. انتظار چیزی بی‌طاقتم کرد و آن هم یک دل سیر زیارت کردن آقا امام حسین(ع) بود. ان‌شاءالله همه‌ی مسببین این اتفاق مبارک هم در دنیا و هم در آخرت خیر ببینند و خود آقا روز محشر شفاعتمان کنند. 
      
23

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.