یادداشت فاطمه آزاد

                بسم الله الرحمن الرحیم 
کتاب #پیامبر_بی_معجزه 
رفته بودیم کافه کتاب ستاره ها داشتم پیِ کتاب کشتی پهلو گرفته می گشتم اما پیداش نکردم 
ووقتی پرسیدم که موجوده؟!
گفتن نه متاسفانه تموم شده 
ی دوری زدم بعد چشمم به کتاب "پیامبر بی معجزه" افتاد 
از اسمش خوشم اومد از مسئول اونجا پرسیدم : این کتاب درباره ی چیه؟! 
ایشون گفتن اگر بگم متوجه میشید درنتیجه بهتون پیشنهاد میدم بخونید اگر دوست نداشتید برش گردونید
خریدمش و شروع کردم به خوندنش 
خب اول در نظر من یک داستان کند و گنگ بود که بعضی جاهاش رو به خوبی متوجه نمی شدم 
اما چون تو وقتای پِرتم میخوندم و نیاز به تفکر زیاد نبود دلم میخواست تا تهش بخونم ببینم چی میشه؟! و خب فی الواقع برای خوندنش کنجکاو هم بودم 
و اما تهش چی بود ؟! 
تهش حکایت طلبه ای بود که تو مسیر باید ایمان خودش رو محک می زد 
باید میدید چقدر به حرفایی که روی منبر گفته عمل می کنه ؟! 
باید میدید شمر درونش کجاها خودش رو نشون میده؟!
باید میدید وقتی همه چی درست نیست اون موقع هم میتونه از ایمان دم بزنه؟! (وقتی کتاب رو بخونید و به نرگس برسید متوجه گفته ام میشید .) 
درگیری های درونی آ سید حمید منو وصل می کرد به درگیری های ذهنی و درونی خودم 
به این که ی جاهایی به خودم برگردم و این مَنیتی که در وجودم رشد کرده رو از بین ببرم
به این که ما یک سری کارهای بد رو در وجود بقیه می‌بینیم اما در خودمون نه ! 
و در نهایت اینکه نترسم :) 
اگر میگم پشتم به خدا گرمه واقعا گرم باشه !...
خلاصه من کتابش رو دوست داشتم 📚❤️
سبک داستان قابل حدس زدن نبود 
و میشد آدم خودش رو تو خیلی جاها جای فرد بزاره :)
        
(0/1000)

نظرات

موضوع جالبی رو بهش پرداخته... 🙂🥲
الان اسپویل کردی؟