یادداشت امیررضا باقری

                بعضی از آثار هستند که وقتی با آنها مواجه میشوم یا تجربه شان میکنم متوجه میشوم که به قدر کافی برای درک آن اثر پخته نیستم. یعنی میتوانم بفهمم چه قدر معرکه اند ولی در عین حال میفهمم بخش زیادی از لذت تجربه آنها برای من قابل دسترس نیست. 
 برادران کارامازوف به طرز قابل توجهی طولانی و سرشاز از جزئیاتی بود که شاید در نگاه اول غیرضروری و قابل پرش به نظر میرسید، خیلی اوقات هم وسوسه میشدم این کار را بکنم چون حس میکردم چیزی از داستان اصلی از دست نمیدهم، ولی بعد از تمام کردن کتاب تک تک فصلهایش برایم ضروری و منطقی می نمود. این موضوع به طور تلخی به من یادآوری کرد که چقدر سرعت بالای زندگی امروز من را را آدم بی حوصله ای کرده 
من اصلا طرفدار تجربه دوباره یک اثر نیستم ولی قطعا برادران کارامازوف را دوباره خواهم خواهند 

پ.ن: دربخشهای پایانی ثلث اول کتاب، در دیدار تصادفی ایوان و آلیوشا در کافه، ایوان شعری را برای آلیوشا میخواند به نام "بازجوی بزرگ" به نظرم این شعر که بخش خیلی کوچکی از این کتاب است خود به تنهایی یکی از برجسته ترین آثار ادبی است که درباره دین و مسیح نوشته شده
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.