ایدهی کتاب «درباره معنی زندگی» در نگاه اول جذاب به نظر میرسد؛ جستجوی معنا در دنیای مدرن. دورانت در این کتاب، پرسشهایی اساسی را مطرح میکند: معنای زندگی چیست؟ هدف از وجود ما در این جهان چیست؟ چگونه میتوانیم در دنیایی که به نظر میرسد از معنویت تهی شده، معنا پیدا کنیم؟ او سپس به سراغ پاسخهای شخصیتهای برجستهی زمان خود میرود تا از دیدگاه آنان برای یافتن پاسخ این پرسشها بهره ببرد. اما متاسفانه، باید گفت که نتیجهی این جستجو، آنچنان که انتظار میرود، عمیق و روشنگرانه نیست.
دورانت در ابتدای کتاب، با لحنی دلسوزانه، از خلأ معنویت و سیطرهی سکولاریسم در قرن بیستم میگوید و اینکه چطور زندگی بشر، بیمعنا و پوچ شده. خب، با این مقدمه، انتظار داریم که با تحلیلهایی عمیق و پاسخهایی قانعکننده مواجه شویم. اما در عوض، با جملاتی از جنس «زندگی یعنی همان چای دلچسبی که کنار مادر پیرت مینوشی» روبرو میشویم! به نظر میرسد که دورانت، در تلاش برای یافتن معنای زندگی، به کلیشههای دمدستی پناه برده است.
مشکل دیگر کتاب برای مخاطب معاصر، تمرکز بیش از حد آن بر شخصیتهای «برجسته» زمان دورانت است. این سلبریتیهای قرن ۲۰می شاید برای مخاطبان آن زمان جذاب بودهاند، اما برای ما در قرن بیست و یکم، بیشتر شبیه به ارجاعاتی تاریخی هستند که لزوماً ارتباط مستقیمی با دغدغههای ما ندارند. جالب اینجاست که بعضا همین اسامی و حتی نظرهای (گاهی عجیب و غریب) آنها، از خودِ تحلیلهای گاه و بیگاه دورانت درسرتاسر کتاب جذابتر است. به نظر میرسد که دورانت بیشتر به دنبال جمعآوری نامهای مشهور بوده تا ارائهٔ تحلیلی منسجم و عمیق.
در نهایت، باید گفت که «درباره معنی زندگی» بیشتر شبیه به یک گردآوری سطحی از نظرات مختلف است تا یک کاوش جدی در باب معنا. اگر به دنبال کتابی جدی در مورد معنای زندگی هستید، شاید بهتر باشد به سراغ گزینههای دیگری بروید. این کتاب، شاید برای یک مطالعهٔ گذرا و آشنایی با دیدگاههای برخی از شخصیتهای قرن بیستم مناسب باشد، اما انتظار پاسخهای عمیق و فلسفی از آن نداشته باشید